سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

منوی اصلی

صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو مطالب
عناوین مطالب وبلاگ
تعداد بازدیدها:


در باره من

کمیل سعیدی

 

آرشیو مطالب

بهمن 1388
اسفند1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389

آرشیو موضوعی

اخبار[7] . امام ورهبری[7] . انقلاب اسلامی[7] . اصطلاحات سیاسی[6] . اخبار صهیونیسم[4] . صهیونیسم[4] . خاطرات دفاع مقدس[2] . طنز سیاسی - اجتماعی[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى . . نوسازی، فرضیات تئوریک نوسازی، ایستارهای سنتی، ایستارهای مدرن . صهونیسم . اصطلاحات سیاسی- تروریسم . اخبارصهیونیسم . اخلاق . انقلاب اسلامی -امام ورهبری . تحجر - تحجر حزبى و سیاسى - عوامل و نشانه هاى تحجر . تحجر ، تحجر حزبى و سیاسى ، عوامل و نشانه هاى تحجر و راه کارهاى م . خاطرات . صهیونیسم و بهائیت .

پیوندهـــــــــا

عاشق آسمونی
گاهِ رهایی
*پرواز روح*
TOWER SIAH POOSH
هه هه هه.....
مُهر بر لب زده
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
رشادت
کلبه حقیرانه من

فروشگاه اینترنتی ایران تجارت
هادی
تنهاترین زن

برو بچه های ارزشی
مذهب عشق
مذهب
.*عکس*.
رهروان حسینی ، فدائیان خمینی،پیروان خامنه ای
Ali 09357004336
اگر علم در ثریا باشد مردانی از فارس به آن دست می یابند(پیامبرص)
دریچه
آســــــمــونـــی بــاش
دنیای واقعی
برگی از دفتر زندگی


موعود پرواز نیلوفرعاشق
طلبه میلیونر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
سوز و گداز
موج آزاد اندیشی اسلامی
هنوز
فاااااصله...
وبلاگ دزدی
درد ما جز به ظهورش مداوا نشود...









بزرگترین پایگاه دانلود

یا حسین
ایــ عزیـــــز ـــــــران
· قالب های مذهبی

امکانات


این سایت را صفحه خانگی خود کنید ! تماس با مدیر سایت ! اضافه کردن این سایت به علاقه مندیها ! لینک RSS

 


طراح قالب

امیرحسین مهدی پور


Powered By
BLOGFA.COM

آخ سوختم
آخ سوختم

در میدان مین مشغول پاکسازی بودیم، عراقیها متوجه شدند و منطقه را به خمپاره بستند‌، حالا نزن کی بزن،‌ همه پراکنده شدند. یکی از بچه ها ظاهراً از ناحیه پا زخمی شده بود،‌ شروع کرد به آه و ناله کردن: آخ سوختم، به دادم برسید، مردم،‌ یکی بیاید مرا بردارد. بی فایده بود هیچ کس نزدیک نرفت، پیش قاضی معلق بازی! هر کس از همان فاصله می توانست با دیدن حالات و حرکات او حدس بزند که دارد فیلم می آید و اصلا مجروح نشده یا اگر شده زخمش سطحی است. او وقتی باورش شد که فریادرسی وجود  ندارد بلند شد و پا به فرار گذاشت. آمد به سراغ رفقا، آنها را می زد و با هر ضربه می گفت: آخ، بیچاره شدم، نامردا، بی معرفتها پایم قطع شد!

 

 


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ پنج شنبه 88/11/15 با موضوع خاطرات نظر
روشهای رسانهای مقابله با جنگ روانی (جنگ نرم):
روش‌های رسانه‌ای مقابله با جنگ روانی (‌جنگ نرم‌):

راه‌اندازی شبکه «بی‌.بی‌.سی» از فاز جدید و پیچیده جنگ روانی غرب علیه افکار عمومی ایران، حکایت دارد که سرمایه‌گذاری هنگفتی در حال اجراست. راهکار مقابله با آن نیز استفاده از توانمندی‌های رسانه‌ای کشور است. اساساً ابزار اصلی جنگ نرم رسانه است و بالطبع ابزار اصلی مقابله با آن نیز نمی‌تواند چیزی جز رسانه باشد.

هنگامی که گفته می‌شود، رسانه مشخصاً منظور رادیو و تلویزیون و به ویژه تلویزیون است، زیرا هیچ رسانه ای در حال حاضر به گستردگی رسانه تلویزیون نبوده و به اندازه تلویزیون در سطح جامعه اثر گذار نیست. لازم است صدا و سیمای جمهوری اسلامی، برای مقابله با این جنگ نرم ـ که دقیقاً مورد تأکید رهبر معظم انقلاب نیز هست ـ برنامه‌ریزی دقیقی کرد، زیرا صدای توپ و تانک این جنگ خاموش شاید سالها بعد بگوش برسد؛ بنابراین، تعلل در اقدام ممکن است ضایعات جبران ناپذیری را به جامعه تحمیل کند. از این روی، برخی از روش‌های مقابله با جنگ نرم در حوزه رسانه را می‌توان فهرست‌وار به شرح زیر عنوان کرد که انتظار می‌رود مورد توجه مدیران و سیاستگذاران رسانه واقع شود:

1- اطلاع رسانی مناسب و درست در برنامه‌ها

2- تبیین ماهیت منابع و شبکه‌های خبری گوناگون برای مخاطب

3- ایجاد خلاقیت و نوآوری در تولید برنامه‌های متنوع و جذاب

4- تلاش برای اعتمادسازی عمومی

5- بهره‌گیری از همه ظرفیت‌های هنری برای رساندن پیام

6- پرهیز از جبهه‌گیری مشخص و آشکار درباره موضوعات و ارایه غیر مستقیم پیام برای اثرگذاری بیشتر

7- توجه به نظریات گوناگون، به ویژه منتقدان در برنامه‌ها در راستای افزایش اعتماد عمومی و غنای محتوایی برنامه‌ها

8- استفاده از برنامه‌سازان هوشمند، فکور و آگاه به سیاست‌های جامعه و در عین حال، متخصص در امور برنامه سازی

9- تلاش برای ایجاد مصونیت روانی در جامعه (‌افکار عمومی‌)

10- تلاش برای آموزش و ارتقای سطح توانایی هنرمندان و تولیدکنندگان آثار هنری در رسانه

11- بررسی و تلاش برای شناخت دقیق مخاطب و نیازهای او

12- پرهیز از تک بعدی نگری و رصد مداوم رسانه‌های غربی در راستای شناخت تاکتیک‌های جاری برای مقابله با آن

13- تغییر و بازنگری در ساختارهای تولیدات رسانه ای متناسب با نیاز روز

14- تعریف دوباره خط قرمزهای رسانه‌ای و حذف خطوط پیچیده نامدونی که بر پایه سلایق ترسیم شده است، نه مصلحت‌ها، با هدف بالا بردن حس اعتماد عمومی نسبت به رسانه

15- بازنگری و کاهش بروکراسی و سلسله مراتب طولانی تصمیم‌گیری در راستای انتشار سریع اخبار با هدف کنترل افکار عمومی

و سرانجام به باور نگارنده، تبیین دقیق استراتژی مقابله با جنگ نرم، باید از اهم موضوعات مورد توجه مدیران رسانه باشد و مهندسی پیام با بهره‌گیری از نقطه نظریات کارشناسان، متخصصان و اندیشمندان آگاه به مبانی هنری در اسرع وقت تدوین و اجرایی شود.

 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ پنج شنبه 88/11/15 با موضوع انقلاب اسلامی نظر
شبکه «بی.بی.سی» فارسی، نمونه ای از کارکرد جنگ روانی
شبکه‌ «بی‌.بی‌.سی» فارسی، نمونه ای از کارکرد جنگ روانی

تاریخچه شبکه «بی‌.بی‌.سی»: شبکه «بی‌.بی‌.سی» (‌British Broadcasting corporation‌) در سال 1922 میلادی با نام «‌بنگاه سخن پراکنی بریتانیا با مسئولیت محدود‌» بنیانگذاری و در سال 1927 پس از دریافت پروانه سلطنتی تبدیل به یک شرکت دولتی شد. هم‌اکنون شبکه «بی‌.بی‌.سی» با 26000 کارمند و بودجه سالانه چهار میلیارد پوند (‌حدود هشت میلیارد دلار‌) یک شرکت دولتی نیمه خودمختار است که به ظاهر تحت هیچ نفوذ تجاری و سیاسی نیست و تنها به مخاطبانش پاسخگوست! با این رویکرد، «بی‌.بی‌.سی» سال‌هاست که به ظاهر شعار «‌هر ملت باید با صلح و آرامش با ملتی دیگر صحبت کند‌»! را شعار خود قرار داده و آن را پیگیری می‌کند.

 بخش عمده بودجه «بی‌.بی‌.سی» توسط شهروندان بریتانیا و بخش دیگری از سوی دولت تأمین می‌شود. هم‌اکنون شبکه «بی‌.بی‌.سی» در سه زمینه رادیو، تلویزیون و اینترنت فعالیت گسترده ای را دنبال می‌کند، به گونه‌ای که برای نمونه، برنامه‌های رادیویی آن با 33 زبان از جمله فارسی پخش می‌شود.

شبکه تلویزیونی «بی‌.بی‌.سی» فارسی در روز چهارشنبه، پانزدهم دی ماه سال 88 پس از یک دوره طولانی تبلیغ و ایجاد انتظار برای مخاطبان (‌از سال 2007 تا کنون‌) پخش برنامه‌های خود را روی ماهواره‌هات بیرد برای مخاطبان فارسی زبان (‌ایران، افغانستان و تاجیکستان‌) آغاز کرد.

نگاهی به دلایل شکل‌گیری و محتوایی برنامه‌های شبکه «بی‌.بی‌.سی» فارسی:

تحلیل وضعیت رسانه‌ها در ترسیم چشم‌انداز افکار عمومی جامعه دارای اهمیت زیادی است. امروزه افکار عمومی در معرض موارد و مصادر گوناگون اطلاعات هستند و مانند گذشته نمی‌توان با انحصاری کردن ارایه اطلاعات، کنترل کامل افکار عمومی را در اختیار داشت. افکار عمومی ایران، همان گونه که تحت تأثیر رسانه‌های داخلی با نظرات گوناگون قرار دارند، تحت تأثیر رسانه‌های خارجی نیز با شدت و ضعف قرار می‌گیرد. هرچند رسانه‌های خارجی به ظاهر شعار استقلال و بی طرفی می‌دهند، اما تقریباً بدون استثنا از بودجه‌های غربی حمایت می‌شوند و می‌خواهند، افکار عمومی کشور را به سود دولت‌های خود تغییر دهند.

یکی از مهمترین این شبکه‌ها، شبکه فارسی زبان «بی‌.بی‌.سی» است؛ شبکه «بی‌.بی‌.سی» که به شدت تحت نفوذ بهائیان فارسی زبان اداره و کنترل می‌شود، همواره در تاریخ سیاسی ایران به نوعی حضور داشته و حتی بسیاری از محققان، نقش آن را در کودتای 28 مردا به نفع رژیم شاه به اثبات رسانده‌اند. «‌حالا دقیقاً نیمه شب 24 مرداد 1332 است‌»؛ رمز عملیات آژاکس خطاب به شاه بود که آغاز عملیات منجر به کودتای 28 مرداد را در ایران کلید می‌زد.

در سال‌های منجر به پیروزی انقلاب اسلامی، رادیوی فارسی زبان «بی‌.بی‌.سی» مخاطبان بسیاری را به خود اختصاص می‌داد و مردم، بسیاری از اطلاعات خود را از این رادیو به دست می‌آوردند. این امر باعث عصبانیت شدید شاه و حامیان او شده بود؛ اما «بی‌.بی‌.سی» دل خوشی از جریان انقلاب به رهبری حضرت امام (ره) نیز نداشت. این رادیو تلاش می‌کرد، با معرفی چهره ای غیر واقعی از امام خمینی (ره) حضور گروهک‌های چپ و راست را در انقلاب پر رنگ کرده و آنها را در برابر صف مذهبیون به رهبری روحانیت و در رأس آن حضرت امام (ره) قرار دهد. این رادیو، همچنین تلاش کرده تا با استراتژی از پیش طراحی شده، برخی چهره‌های خاصی را که بعدها ماهیت آنها برای مردم و نظام مشخص شد، به عنوان چهره‌های برتر انقلاب معرفی نماید؛ از آن جمله می‌توان به مهندس بازرگان، ابوالحسن بنی صدر و قطب زاده اشاره کرد.

از دهه هفتاد، به تدریج رادیوی «بی‌.بی‌.سی» جایگاه خود را در ایران از دست داد که از دلایل اصلی این امر، می‌توان به گسترش رسانه‌های داخلی و جلب اعتماد خوب این رسانه‌ها اشاره کرد. همینطور توجه بیشتر مردم به رسانه‌های نوپدیدی همچون ماهواره و اینترنت که باعث کمرنگ شدن جایگاه رادیو شد.

در این راستا، در سال 2001 سایت خبری «بی‌.بی‌.سی» فارسی راه‌اندازی شد و پس از مدتی در سال 1385 وزیر دارایی وقت انگلیس در سخنانی در مؤسسه پژوهش (‌چتم‌هاوس‌) لندن از تخصیص سالانه پانزده میلیون پوند برای راه‌اندازی شبکه تلویزیونی فارسی زبان «بی‌.بی‌.سی» خبر داد که این امر در پانزدهم دی ماه سال 1387 تحقق یافت.

هم‌اکنون شبکه «بی‌.بی‌.سی» برنامه‌ریزی خود را برای 170 میلیون مخاطب فارسی زبان با بهره‌گیری از 150 خبرنگار، 150 نیروی فنی و 50 نیروی اداری و با تمرکز بر بیش از صد دفتر خبری در دنیا طراحی نموده است.

برخی راهبردهای تاکتیکی شبکه فارسی «بی‌.بی‌.سی»:

1- اطلاع رسانه غیر مستقیم: بر خلاف شبکه فارسی صدای آمریکا (‌VOA‌) که پیام‌های خود را مستقیم به بیننده القا می‌کند، تهیه کنندگان و به ویژه سردبیران شبکه «بی‌.بی‌.سی» از هوشمندی وافری برخوردارند و خبر‌ها را به گونه‌ای طراحی می‌کنند که بیننده غیر مستقیم مورد هدف قرار گیرد.

2- پیچیدگی در محتوا و پرهیز از رفتار کلیشه‌ای: شبکه «بی‌.بی‌.سی» تلاش می‌کند با بهره‌گیری از کارشناسان گوناگون و حتی از درون ایران، محتوای پیام‌ها را به گونه‌ای در هم تنیده و دقیق طراحی کند که بیننده بی مهابا در معرض پیام‌های گوناگون قرار گیرد؛ در این راه، از روانشناسی رنگ‌ها، شیوه دقیق اجرا، تقدم و تأخر هدفمند اخبار، شیوه بدیع مصاحبه‌ها و پرهیز از اظهارنظرهای صریح و دور از هر گونه رفتار کلیشه‌ای مرسوم بهره می‌گیرد.

3- کیفیت حرفه ای و فریبنده ارایه برنامه‌ها: یکی از نواقص بزرگی که در تلویزیون‌های لس‌آنجلس هست، کیفیت پایین برنامه‌ها و رعایت نکردن ابتدایی‌ترین اصول حرفه‌ای رسانه است. شبکه «بی‌.بی‌.سی» با بهره گیری از استودیوهای مجهز، دکورهای زیبا و حرفه‌ای، تولید برنامه‌های مستند قوی و گزارش‌های متنوع و نیز تولید برنامه‌های ترکیبی خاص متناسب با ذایقه ایرانی ضمن اینکه تلویزیون‌های لس آنجلسی و صدای آمریکا را دچار افت مخاطب کرده است، باب جدیدی از جنگ روانی علیه ایران اسلامی را آغاز نموده و این می‌طلبد که سیاستگذاران رسانه ملی، هوشمندانه‌تر نسبت به رسالت خود بیاندیشند.

4- رویکرد تعاملی با مخاطب: یکی از رویکردهای اصلی شبکه «بی‌.بی‌.سی»، تولید برنامه‌های اجتماعی از متن و بطن جامعه ایران البته با اهداف خاص است، به گونه ای که مخاطب ناخودآگاه احساس راحتی و تفاهم با این شبکه می‌‌کند. ساخت برنامه‌های مستند گزارشی ویژه، مصاحبه با افراد گوناگون از طبقات گوناگون و نیز انتخاب سوژه‌های به روز از مصادیق این شیوه است.

5- تلاش برای ایجاد نگرش مثبت مخاطب نسبت به دولت بریتانیا: دولت بریتانیا در طول تاریخ، ردپای زشتی از خود در مسائل سیاسی اجتماعی ایران بر جای نهاده است. دخالت در جنبش مشروطه، رویکرد استعماری دوران قاجار، تأثیر مستقیم در بر سر کار آوردن محمد رضا پهلوی، هم‌داستانی با عراق در جریان هشت سال دفاع مقدس، اشغال ایران به همراه متفقین در جریان جنگ جهانی دوم، مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، تلاش برای کودتاهای گوناگون، تنها گوشه‌ای از این پرونده سیاه را به نمایش می‌گذارد. از استراتژی‌های مهم شبکه «بی‌.بی‌.سی» تلاش برای پاک کردن این لکه‌هاست. شاید ساخت مستند دایی جان ناپلئون و پخش آن در نخستین روزهای راه‌اندازی شبکه در همین راستا بود.

6- تلاش برای بی‌طرف نشان دادن شبکه: این شبکه، نهایت تلاش خود را می‌کند تا با تولید برنامه‌های گوناگون که در آن صدای هر دو گروه موافق و مخالف شنیده شود، بی طرفی خود را برای مخاطب به اثبات برساند؛ نمونه این رویکرد را در هر شب در برنامه ای مثل «‌نوبت شما‌» می‌بینیم. در این برنامه، هر شب تعدادی تماس تلفنی برقرار می‌شود که تقریباً 80 درصد آنها از مخالفان و 20 درصد آنها از موافقان سیاستهای ایران اسلامی هستند، همچنین از حدود شش وبلاگ مورد بررسی، یک تا دو وبلاگ موافق و چهار تا پنج وبلاگ مخالف سیاستهای نظام هستند، لیکن با ترفندهای خاص، بهره‌گیری از مجریان حرفه‌ای و آموزش دیده، تحلیل‌های ظریف، اما جانبدارانه و نیز انتقادهایی هدفمند، تلاش می‌شود تا اهداف پنهان شبکه به خوبی تأمین شود.

7- استفاده از کارشناسان و مشاوران گوناگون داخلی: برعکس بسیاری از شبکه‌های لس آنجلس و به ویژه صدای آمریکا که از کارشناسان ثابت و عموماً از مخالفان سرشناس نظام جمهوری اسلامی ایران برای برنامه‌های خود استفاده می‌کنند، شبکه «بی‌.بی‌.سی» تلاش می‌کند تا از کارشناسان متنوع و یا حتی از از افراد میانه‌رو که به گونه‌ای منصوب به نظام نیز هستند، بهره گیرد. این امر باعث بالا رفتن اعتماد مخاطبان می‌شود که مورد نظر مدیران شبکه فارسی «بی‌.بی‌.سی» نیز هست.صادق صبا که به تازگی مدیر این شبکه شده، می‌گوید: ما صدای همه کسانی هستیم که باید صدا داشته باشیم!

8- توجه به رسانه‌های گوناگون به طور همزمان: برعکس صدای آمریکا که در آن تفاوتی بین رادیو و تلویزیون شبکه وجود ندارد، برنامه‌های تولیدی رادیو «بی‌.بی‌.سی» و تلویزیون فارسی «بی‌.بی‌.سی» کاملاً متفاوت هستند. با وجود این، «بی‌.بی‌.سی» دریافته است که برای اثرگذاری و جذب مخاطبان بیشتر، باید از هر سه رسانه رادیو، تلویزیون و وب سایت استفاده کند که در این راه، هم نهایت تلاش خود را کرده است.

 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ پنج شنبه 88/11/15 با موضوع انقلاب اسلامی نظر
جنگ روانی
تعاریف گوناگون جنگ روانی:

جنگ روانی (psychological warfar‌) از واژه‌هایی است که تا کنون تعاریف گوناگونی از آن ارایه شده است. از نخستین تعاریفی که برای جنگ روانی عنوان شده و در باور عمومی شکل پیدا کرده است، می‌توان به این تعریف اشاره کرد: «‌جنگ روانی یعنی استفاده از هر نوع وسیله برای تأثیرگذاری بر روحیه و رفتار یک گروه با هدف نظامی مشخص‌».

«پل لاین برگر» در کتاب معروف خود به نام «‌جنگ روانی» که در سال 1954 منتشر شده، ماهیت جنگ روانی را علاوه بر این به اهداف اقتصادی یا سیاسی نیز مرتبط می‌داند؛ بنابراین، جنگ روانی نمی‌تواند محدود به عملیات نظامی باشد، بلکه عبارت است «‌از مجموعه اقدامات یک کشور برای اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت‌ها و ملت‌ها برای به دست آوردن نتایج مطلوب‌». در دو دهه اول پس از جنگ جهانی دوم، دکترین جنگ روانی در اروپا و آمریکا، به گونه‌ای دقیق‌تر تدوین شد. صاحب نظران پذیرفتند که مفهوم اساسی جنگ روانی عبارت است از «‌دستکاری عقاید از راه به کارگیری یک یا چند رسانه ارتباطی و به بیان دیگر، ناتوان کردن دشمن برای کنش و واکنش».

با توجه به این تعاریف، یکی از مهمترین ابزارهایی که در این جنگ به کار گرفته می‌شود، رسانه است. امروزه جنگ روانی دیگر محدود به موقعیت جنگی نمی‌شود، برای همین، می‌توان آن را معادل عملیات روانی تلقی کرد. از این روی، لوازم این عملیات نیز دیگر ارکان ارتش، مارش‌های نظامی یا نامه‌های پراکنده توسط هواپیمای دشمن بر شهرها و حتی ستون پنجم نیست. امروزه این رسانه‌های جمعی شامل رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و مطبوعات هستند که کارکرد عملیاتی دارند و در پایان، صحنه‌گردانان این جنگ رسانه‌ها هستند؛ بنابراین، توجه به اهمیت رسانه و مدیریت بر رسانه، لازم و حیاتی در دنیا به شمار می‌رود و بی شک، در کشور‌های پیشرفته با علم بر این هوشمندترین، آگاهترین و تواناترین افراد در رده‌های گوناگون رسانه شاغل هستند.

هدف جنگ (‌عملیات‌) روانی:

هدف از عملیات روانی، تحت تأثیر قرار دادن و تحمیل اراده خود بر شخص یا گروه دیگر است. این گروه الزاماً یکی از سه دسته زیر را شامل می‌شود: طرفداران، مخالفان و افراد بی طرف.

با این نگرش، هدف اصلی عملیات روانی تقویت طرفداران، جذب افراد بی تفاوت و بی طرف و نیز تعدیل یا تشکیک در مواضع مخالفان است، به گونه‌ای که بی اعتمادی به رهبران کشور یا جناح مقابل افزایش یافته و امید در جامعه کمرنگ شود.

قدرت نرم جایگزین جنگ روانی:

قدرت نرم، واژه جدیدی است که برای جنگ روانی به کار می‌رود و امروزه شاهد این هستیم که بسیاری از کشورها راه جنگ نرم را سرلوحه کارهای اصلی خود قرار داده‌اند. ارتش آمریکا در مارس 1955 تعریف جالبی از جنگ روانی در آیین‌نامه رزمی خود ارایه کرد: «‌استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی که منظور اصلی آن تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروه دوست است، به گونه‌ای که پشتیبانی برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی باشد، آن هم با ابرازهایی غیر از ابزار نظامی، سیاسی و اقتصادی‌». بر این اساس، تبلیغات جزو اصلی و انکار ناپذیر جنگ روانی است، اما نه همه آن.

«جوزف نای» از پیشکسوتان جنگ نرم در سال 1989 می‌‌گوید: «‌هدف جنگ روانی، تأثیرگذاری و انجام دادن رفتارهایی است که ما دلمان می‌خواهد طرف مقابل انجام دهد، بدون اینکه هیچ اجبار یا فشاری در کار باشد‌». به این ترتیب، برای نخستین بار ‌قدرت نرم به جای ‌جنگ نرم توسط جوزف نای مطرح شد و هم اکنون از مهمترین استراتژی‌های کشورهای قدرتمند جهان به شمار می‌رود.

برخی از مهمترین تاکتیک‌های جنگ روانی:

طراحان جنگ روانی نبرد خود را بر تبلیغات استوار کرده‌ا‌ند. هدف آنها تأثیرگذاری بر عقاید افراد و جامعه است. در این راستا همان گونه که گفتیم، رسانه مؤثرترین ابزار جنگ روانی به شمار می‌رود و برخی از تاکتیک‌هایی که با این هدف توسط رسانه اعمال می‌شود، به شرح زیر است:

1- سانسور (censorship): حذف عمدی مواردی از جریان عبور آگاهی برای شکل دادن عقاید و اعمال دیگران

2- تحریف (‌distortion‌): تغییر در متن پیام به شیوه‌های گوناگون و دستکاری خبر با تعدیل، شاخ و برگ دادن و جذب در پیام

3- ایجاد دشمن فرضی (‌to make an imaginary enemy‌): دشمن جلوه دادن شخص، اشخاص و یا هر هدف دیگری برای مخاطب با القای پیام‌های گوناگون و پیاپی (‌زنجیره‌ای‌) با طراحی از پیش تعیین شده

4- القای بخشی از حقایق (‌to release face partially‌): حذف بخش یا بخش‌هایی از یک پیام برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب از راه کم رنگ کردن بخشی از پیام و پر رنگ جلوه دادن بخشی دیگر

 5- محک زدن (‌probing‌): انتشار پیامی خاص برای ارزیابی اوضاع جامعه و یا ملاحضه بازخورد نظر حاکمان یا گروهی خاص در جامعه

6- گسترش ادعا به جای اظهار واقعیت (‌pretension instead of truth‌): شیوه‌ای که در آن پیامی مهم در سطح جامعه گسترش می‌یابد تا در پی آن، گروه یا شخصی خاص مجبور به ارایه پاسخ شود.

7- شایعه (‌Rumor‌): در جایی که خبر نباشد و یا منبع خبر موثق نباشد، رسانه با تولید شایعه به هدف القای پیام دست می‌یابد؛ این هدف می‌تواند شامل ایجاد یک تنش و یا تسکین تنشی در جامعه باشد

8- استفاده از عواطف مخاطبین (‌to play on the emotions of the audience‌): در این روش، رسانه با به‌کارگیری الفاظی در متن پیام، تلاش می‌کند بار عاطفی پیام را افزایش داده و با برانگیختن احساسات او پیام خود را القا کند.

9- استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگی  (‌touse two factual news Items in order to leg itemize A false news ‌): در این شیوه، رسانه می‌‌کوشد، دو خبر مرتبط به هم را که کاملاً سندیت دارد، به گونه‌ای در کنار هم قرار دهد تا پذیرش خبر سوم مرتبط با آن که می‌تواند دروغ باشد، به راحتی برای مخاطب میسر شود.

10- پیچیده کردن خبر برای کشف نشدن حقیقت: در این شیوه، رسانه با فرستادن انبوهی از پیام‌های گوناگون، ذهن مخاطب را از پیگیری پیام اصلی دور می‌کند.

11- دروغ بزرگ (‌Big-lie tactic‌): «گوبلز» می‌گوید: دروغ هر قدر بزرگ باشد، باور آن برای توده‌های مردم راحت تر است. دروغ را به حدی بزرگ بگویید که کسی جرأت فکر و تکذیب آن را نکند. نمونه بارز این شیوه در جنگ آمریکا با عراق و تسخیر سریع بغداد با گسترش خبر جنگ الکترونیک توسط رسانه‌های آمریکایی رخ داد.

12- ارایه قطره‌چکانی اطلاعات (‌Dribble tactic): در این شیوه، برای اعتماد سازی و نیز عادت دادن مخاطب به پیگیری اخبار، اطلاعات تدریجی در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد.


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ پنج شنبه 88/11/15 با موضوع انقلاب اسلامی نظر
شلیک گلوله به جمجمه کودک 10 ساله فلسطینی

یک سازمان مدافع حقوق بشر دیروز از جدیدترین جنایت نظامیان صهیونیستی علیه فلسطینیان بی دفاع پرده برداشت.به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا) سازمان اسراییلی "بتسلیم" که یک سازمان مدافع حقوق بشر غیر فلسطینی است فاش کرد که  در ژانویه گذشته یک نظامی صهیونیستی در جریان مقابله با تظاهرات مسالمت آمیز علیه دیوار حایل در روستای نعلین در غرب رام الله مستقیما با گلوله پلاستیکی به جمجمه یک کودک 10 ساله فلسطینی به نام "معتز الخواجا" شلیک کرده است.این سازمان در گزارش خود با انعکاس گفته های این کودک فلسطین آورده است : زمانی متوجه حضور این نظامی صهیونیست شدم که فاصله بین من واو کمتر از 20 متر بود ، او فریاد زد ایست وگرنه شلیک می کنم من به سرعت پا به فرار گذاشتم اما ناگهان احساس سرگیجه کردم ، دستم را پشت سرم گذاشتم ودیدم که خون از آن جاری بعد از چند لحظه دوستانم که در ان حوالی بودند به کمکم آمدند. به نقل از شبکه ندای قدس این سازمان بشر دوست خواستار انجام تحقیقات فوری در این رابطه شد.اشاره می شود با وجود تمامی جنایاتی که نظامیان صهیونیستی مرتکب شده اند وبسیار از آنها توسط دوربین های تلویزیونی هم ثبت گردیده ، هیچ نوع مجازات قابل توجهی علیه نظامیان جنایتکار صهیونیستی اعمال نشده است.







 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ پنج شنبه 88/11/15 با موضوع اخبارصهیونیسم نظر
جواب یک سئوال
فروش زمین توسط فلسطینیها  

اشاره: شایعه ای که این روزها در توجیه اقدامات وحشیانه صهیونیستها در غصب سرزمینهای فلسطینیان مطرح است، مساله فروش این سرزمین ها توسط خود فلسطینیان است. نویسنده در مقاله

ای کوتاه با استفاده از آمار ثابت می‌کند که تنها چند درصد ناچیز - و آنهم نه با طیب خاطر و توسط خود فلسطینیان - فروش زمین مطرح بوده است و تعمیم ان به کلیه سرزمینهای غصب شده از دیگر توطئه های استعماری و صهیونیستی می‌باشد. مطمئنیم که این سخن را شما نیز شنیده اید که "فلسطینیها خودشان زمین‌هایشان را به یهودیان فروخته‌اند." حال نکاتی در این باره بیان می‌گردد.
زمینهایی که یهودیان تا قبل از شروع استعمار انگلستان بدست آوردند عبارت بود از: 56/1 درصد از کل خاک فلسطین. بدست آوردن این زمینها به آسانی صورت نگرفت. آنها برای تصاحب این زمینها از فساد دستگاه اداری دولت عثمانی (پرداخت رشوه) بیشترین بهره را بردند. توجه به این نکته ضروری است که همه این زمینها از اراضی دولتی عثمانی بودند.
با شروع استعمار انگلیس بر فلسطین (1948- 1917) شاهد افزایش نفوذ یهودیان در فلسطین هستیم. استعمار انگلیس با سیاستهای شوم خود شرایطی را فراهم آورد تا یهودیان راحت‌تر بتوانند زمینهای فلسطینیان را غصب کنند. زمینهای تملک شده توسط یهودیان در دوران استعمار بدین شرح است:
1_ بخشی از این اراضی را انگلیسیها به یهودیان هدیه دادند. این سرزمینها در دو مرحله در اختیار یهودیان قرار گرفت. مرحله اول نماینده انگلیس در فلسطین 325 هزار دونم زمین معادل 20/1% از اراضی فلسطین را به آژانس بخشید.

مرحله دوم نماینده انگلیس در فلسطین 175 هزار دونم زمین معادل 64/0% اراضی فلسطین را به قیمت ناچیزی به آژانس یهود اجاره داد.
 

2_ در دوره عثمانی مرزی بین فلسطین و لبنان و سوریه وجود نداشت. به همین دلیل مقداری از اراضی فلسطین توسط فئودال‌های لبنانی و سوری خریداری شده بود. بعد از فروپاشی عثمانی و توطئه فرانسه و انگلیس بین مناطق فوق مرزبندی صورت گرفت. فئودال‌ها که دیگر به زمین‌هایشان دسترسی نداشتند، منتظر فرصتی بودند که زمین‌هایشان را در فلسطین بفروشند. یهودیان از این فرصت استفاده کردند و زمینهای آنان را با پرداخت ارقام نجومی صاحب شدند. به این ترتیب 625 هزار دونم یعنی 31/2 % از خاک فلسطین در اختیار یهودیان قرار گرفت.
3_ زمینهایی که توسط فلسطینیان فروخته شد 264000 دونم یعنی 96/0% از کل فلسطین بود. مردم فلسطین افرادی که زمین خود را به یهودیان می‌فروختند را خائن محسوب می‌کردند.
جدول زیر چگونگی تصاحب زمینهایی که یهودیان تا قبل از سال 1947 در اختیار گرفتند نشان می‌دهد.

چگونگی دستیابی به این زمین‌ها درصد این زمین‌ها نسبت به مساحت کل فلسطین
در دوران دولت عثمانی و آغاز حکومت نظامی انگلستان بر فلسطین 55/1 %
نماینده انگلستان به یهودیان اجاره داد 64/0 %
حکومت نظامی بریتانیا به یهودیان واگذار کرد 20/1%
از مالکان بزرگ غیرفلسطینی خریداری شده است 31/2%
از مالکان بزرگ فلسطینی خریده شده‌ اند 96/0%
مجموع این زمین ها 6/6 %

امروزه زمینهایی که رژیم اشغالگر قدس در اختیار گرفته است با توسل به قدرت نظامی می‌باشد و تعمیم چگونگی تصاحب بخش کوچکی از فلسطین به کل سرزمین آن تحت عنوان فروش زمین شایعه‌ای بیش نیست.

2_ در دوره عثمانی مرزی بین فلسطین و لبنان و سوریه وجود نداشت. به همین دلیل مقداری از اراضی فلسطین توسط فئودال‌های لبنانی و سوری خریداری شده بود. بعد از فروپاشی عثمانی و توطئه فرانسه و انگلیس بین مناطق فوق مرزبندی صورت گرفت. فئودال‌ها که دیگر به زمین‌هایشان دسترسی نداشتند، منتظر فرصتی بودند که زمین‌هایشان را در فلسطین بفروشند. یهودیان از این فرصت استفاده کردند و زمینهای آنان را با پرداخت ارقام نجومی صاحب شدند. به این ترتیب 625 هزار دونم یعنی 31/2 % از خاک فلسطین در اختیار یهودیان قرار گرفت.
3_ زمینهایی که توسط فلسطینیان فروخته شد 264000 دونم یعنی 96/0% از کل فلسطین بود. مردم فلسطین افرادی که زمین خود را به یهودیان می‌فروختند را خائن محسوب می‌کردند.
جدول زیر چگونگی تصاحب زمینهایی که یهودیان تا قبل از سال 1947 در اختیار گرفتند نشان می‌دهد.

چگونگی دستیابی به این زمین‌ها درصد این زمین‌ها نسبت به مساحت کل فلسطین
در دوران دولت عثمانی و آغاز حکومت نظامی انگلستان بر فلسطین 55/1 %
نماینده انگلستان به یهودیان اجاره داد 64/0 %
حکومت نظامی بریتانیا به یهودیان واگذار کرد 20/1%
از مالکان بزرگ غیرفلسطینی خریداری شده است 31/2%
از مالکان بزرگ فلسطینی خریده شده‌ اند 96/0%
مجموع این زمین ها 6/6 %

امروزه زمینهایی که رژیم اشغالگر قدس در اختیار گرفته است با توسل به قدرت نظامی می‌باشد و تعمیم چگونگی تصاحب بخش کوچکی از فلسطین به کل سرزمین آن تحت عنوان فروش زمین شایعه‌ای بیش نیست.


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع صهیونیسم نظر
کمک اسرائیل به مصر
کمک 10 میلیون دلاری یک موسسه صهیونیستی به وزارت آموزش و پرورش مصر به منظو رتغییر روشهای آموزشی این کشور  

روزنامه مصری " المصریون " از کمک 10 میلیون دلاری مؤسسه آمریکایی- صهیونیستی  "هیریتدج فاوندس"  به وزارت آموزش و پروش مصر به منظور تغییر و اصلاح شیوه های آموزشی این کشور خبر داد.
به گزارش خبرگزاری قدس ( قدسنا) این موسسه که گرایشات راستگرای صهیونیستی آن شناخته شده است قراراست در پایان ماه آینده به مصر سفر کند.
براساس این گزارش ،" ماکلیروى" عضو شورای آموزشی ایالت تگزاس ( ایالت جرج بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا ) ، " فیلیپس شلالفلى"  رئیس گفتمان " عقاب محافظه کار "  و چند تن از رهبران لابی صهیونیسم اعضای هیات اعزامی این موسسه را به مصر تشکیل می دهند.
هدف از سفر این موسسه آمریکایی – صهیونیستی تلاش برای ایجاد تغییرات در روشهای آموزشی در مراحل مختلف تحصیلی مصر است که بیشتر به اصلاح برخی موضوعات تاریخی ، زبان عربی و آموزش دینی ، و نیز ضرورت تدریس کتاب مقدس قبطی ها اختصاص خواهد داشت.


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع اخبار صهیونیسم نظر
صهیونیسم
صهیون در زبان عبری، به معنای پر آفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی بیت‌المقدس است. کوه صهیون زادگاه و آرامگاه داودپیامبرعلیه‌السلام و جایگاه سلیمان علیه‌السلام بود.

img/daneshnameh_up/7/7f/sion.jpg

جبل صهیون


گاه این واژه نزد یهودیان به‌معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به‌کار می‌رود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داودعلیه‌السلام و سلیمانعلیه‌السلام و تجدید دولت یهود اشاره دارد؛

به‌عبارت‌دیگر صهیون برای یهود، سمبل‌ رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است؛ ازاین‌رو یهودیان خود را فرزندان صهیون می‌دانند.

صهیونیسم به جنبشی گفته می‌شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم مانند شووینیسم ( ناسیونالیسم‌افراطی) است که با خوار شمردن ملت‌ها و نژادهای دیگر و با غلو در برتری خود، درپی دستیابی به قدرت سیاسی است.

این جنبش در نیمة نخست قرن سیزدهم ش./ نیمة دوم قرن نوزدهم م. در اروپا پا به عرصة حیات گذاشت؛ ولی واژة صهیونیسم، نخستین بار ازسوی «تئودور هرتصل» به کار رفت و پس «ناحوم‌ساکولو» ـــ مورّخ صهیونیست ـــ در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت.

صهیونیسم فقط دارای ابعاد و معانی سیاسی (صهیونیسم سیاسی) نیست؛ بلکه ابعاد و معانی دیگری همچون: صهیونیسم کارگری، فرهنگی، دموکراتیک، رادیکال و توسعه‌طلب را نیز دربرمی‌گیرد.

مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه‌بندی آن به دو بخش سیاسی و فرهنگی (دینی) است. صهیونیسم سیاسی خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» ازسوی هرتصل در 1263ش./ 1894م. زاده شد؛ اما صهیونیسم فرهنگی، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن چهاردهم ش./20 م. به فلسطین است؛ زیرا در انتظار انسان رهایی‌بخش در آخر‌الزمان نشسته است تا یهودیان و تمام ادیان را به سرزمین ابراهیم علیه‌السلام و موسی علیه‌السلام یا سرزمین نجات بازگرداند.

صهیونیسم به دینی و غیر‌دینی نیز تقسیم می‌شود. صهیونیسم دینی، اندیشه‌ای است که اعتقاد دارد بازگشت به سرزمین موعود، در زمانی‌که پروردگار مشخص کرده ‌است و به شیوه‌ای که او تعیین می‌کند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجام‌پذیر نیست. پیروان این اندیشه، گروهی یهودی (صهیونیسم) و شماری عیسوی (صهیونیسم‌مسیحی) هستند.

img/daneshnameh_up/0/06/Flag-israel.gif


درمقابل، در صهیونیسم غیر‌دینی و غیریهودی، کسانی جای دارند که با تکیه بر استدلال‌های تاریخی، سیاسی و علمی به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت می‌بخشند، این همان صهیونیسم لاییک (غیردینی) است که تنها مفاهیم سیاسی خویش را به زبان دین بیان می‌کند؛ بنابراین صهیونیسم همواره به معنای یهودیت نیست؛ بلکه گاه به مفهوم حرکتی برای غیریهودی کردن یهودیت نیز به‌کار می‌رود.

 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع صهونیسم نظر
شرط مرجعیت و برگزیدن رهبر در سال 68

چندی است که برخی شایعه سازان، معاندین و غرض ورزان و گروهی غافل نیز به تبعیت از آنها سعی در القای مواردی جهت ضزبه به اصل ولایت فقیه دارند و قطعا این نوع فعالیتها ذهن پرسشگر جوانان عزیز را برای کشف واقعیت فعال خواهد نمود.



یکی از قضایایی که این افراد برای ضربه زدن به اصل ولایت فقیه و مقام معظم رهبری برگزیده اند ایجاد این شبهه است که با توجه به قانون اساسی مصوب 1358 رهبر می بایست مرجع تقلید باشد در حالیکه آیت الله خامنه ای در زمان انتخاب به رهبری مرجع نبوده اند.



اگر بخواهیم به صورت خلاصه به  این مسئله پاسخ دهیم باید بگوییم:


1 – در قوانین مربوط به رهبری (مصوب 1358) هیچ کجا بر مرجعیت بالفعل فرد تکیه نشده است بلکه " صلاحیت مرجعیت" را برای منتخب رهبری ملاک می داند.


  با عنایت به قراین موجود همچون درج و وجود درجه علمی اجتهاد برای آیت الله خامنه ای در آرشیو سابقه ی نمایندگان دوره ه ی اول مجلس، تدریس درس خارج توسط آیت الله خامنه ای قبل از پیروزی انقلاب در مشهد(که برای اهلش معیار مناسبی بر اجتهاد است)،تایید علمای بزرگ و ...، رهبر معظم انقلاب در سال 68 مجتهد مسلم بوده اند و بالتبع صلاحیت مرجعیت را نیز داشته اند.


  توجه  شود، افرادی که ایراد می گیرند، مرجعیت را به معنای شخصی که رساله ی مطبوع داشته و شهریه می گیرد تعبیر می نمایند. نیز معنای مرجعیت بالفعل نیز به همین معناست.


2- گاهی اوقات برخی، از اصول فوق الذکر تعبیر به مرجعیت بالفعل می نمودند لذا امام خمینی(ره) که در مواقع متفاوت با صدور حکم حکومتی تکلیف برخی گره های کور را تعیین می نمودند، خواستار حذف کلمه ی مرجعیت از قانون شدند.بنابر اعتقاد بسیاری این نامه نیز به مثابه ی حکم حکومتی تلقی می گردد.


2-1 ) لازم به ذکر است برخی اصول قانون اساسی مصوب ???? نیز این اختیار را به ولی فقیه داده بود تا بتواند از بالا ولایت بر امور داشته باشد.


چرا که برخی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی در سال 68 ، این اصل را به عنوان یک اصل قانونی مبنی بر مطلقه بودن ولایت فقیه می دانستند.


چنانکه موسوی خویینی ها در یکی از جلسات بازنگری اشاره می نماید:"... نظر من اینست که در آن مواردی که لازم می شود همچنانکه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه انجام میدادند از همان اصل پنجم (احتمالا منظور اصل ??? بوده) یک تعبیری دارد ، اعتقاد من اینست که کاملا از آن استفاده می شود.آنجا گفته شده است : « و همه مسئولیت های ناشی از آن» من خیال می کنم برای اینکه اگر گاهی در مواقعی ولی امر، واقعا مصلحت جامعه بود یک کاری انجام بدهد، ضرورت اقتضا کرد انجام بدهد..."


2-2) برای اینکه بعدا هیچ شبهه ای به وجود نیاید بعد از رفراندوم بازنگری قانون اساسی، برای رهبری مجددا تصمیم گیری گردید و باز هم آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر این انقلاب کشف گردیدند. پس در واقع برای انتخاب مقام معظم رهبری دو بار رای گیری شده است و اصولا می بایست ایراد آن عده ی فتنه گر تنها به حدود دو ماه رهبری مقام معظم رهبری باشد چرا که در قانون جدید که مبنای عمل خبرگان برای انتخاب رهبر لحاظ گردید، کلمه ی مرجعیت حذف گردیده بود. در مورد آن دو ماه هم در قالب دو قسمت بالا جواب داده شد.


در ادامه می توانید توضیح و تشزیح دلایل گفته شده را به صورت مشروح دریابید:



  


 ابتدا لازم است اصول 5، 107 و 109 قانون اساسی قبل از بازنگری را مروری بکنیم. چرا که انتخاب رهبر در آن مقطع بر اساس قانون اساسی قبل از بازنگری صورت پذیرفته است.


قانون اساسی


   اصل 5 قانون اساسی(مصوب 1358):


  در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت بر عهده فقیه عادل و باتقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است و در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد، رهبر یا شورای رهبری مرکب از فقهای واجد شرایط بالا طبق اصل یکصد و هفت عهده دار آن می گردد.


 اصل 107 قانون اساسی(مصوب 1358):


  هر گاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب آیت الله العظمی امام خمینی چنین شده است. این رهبر، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را برعهده دارد. در غیر اینصورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند. هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می نمایند و گرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می کنند.


 اصل 109 قانون اساسی(مصوب 1358):


  شرایط و صفات رهبر یا اعضای شورای رهبری:1- صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت 2- بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کافی برای رهبری.


 


با توجه به قوانین بالا مشخص می شود شیوه و طریقه تعیین رهبر در نظام جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی 58، طبق اصل 5 و 107 به سه صورت بوده است:         
اول. یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل 5 از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته می شود، همان گونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب اسلامی آیه الله العظمی امام خمینی ـ مدظله العالی ـ، تحقق یافت. (اصل 107 سابق) 


دوم.  اگر چنین انتخابی به هر دلیلی صورت نگرفت، خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری را دارند بررسی و مشورت می کنند و یک مرجع را که دارای برجستگی خاص برای رهبری هست به عنوان رهبر، به مردم معرفی می نمایند.(اصل 107 سابق)


سوم.  در صورتی که به دلیل عدم برجستگی یا عدم امکان ترجیح یک فقیه، انتخاب یک فقیه از طرف خبرگان نیز ممکن نگردید، خبرگان 3 یا 5 مرجع واجد شورای رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می کنند. (اصل 107 سابق) 
 


  ?- در توضیح دلیل اول که در ابتدا به صورت خلاصه ذکر گردید باید گفت:


?- الف ) همانطور که واضح است صورت اول انتخاب رهبر در سال 68 صورت نپذیرفته ولی در مورد صورت دوم، سوالی که باید از آن دسته از افرادی که این شبهات را مطرح می نمایند پرسید، اینست که آیا از اصل 107 آنجا که می گوید:« خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند» اینطور بر می آید که باید فرد منتخب حتما مرجع باشد؟ یا می گوید، صلاحیت مرجعیت و رهبری داشته باشند؟ از این جمله بر می آید که رهبر باید مجتهد باشد و همانطور که در آن حال هیچکدام رهبر نیستند، ولی صلاحیت آن را دارند، نیز مرجع هم می توانند نباشند هر چند باید صلاحیت مرجعیت داشته باشند.( صلاحیت یعنی اهلیت داشتن، شایستگی و سزاواری – فرهنگ فارسی معین)


 ?- ب)  در اصل 109 قانون اساسی قبل از بازنگری، در بند 1 آمده است، صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت، که این صفت و شرط به عنوان اولین و بارزترین شرط رهبری ذکر شده است و چنان که از محتوای این بند از اصل 109 بر می‌آید، سخن از صلاحیت برای افتاء و مرجعیت است نه مرجعیت بالفعل و چنین شرطی در همه افرادی که به درجه اجتهاد نائل شده‌اند وجود دارد. پس در اصل مذکور (109) که در صدد بیان شرایط و صفات رهبری بود هیچ گونه تصریحی در مرجع بالفعل بودن رهبری ندارد.



 ?- ج) حال اگر گفته شود در اصل 107 قبل از بازنگری در آنجا که می گوید: «در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می‌کنند، هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر مردم معرفی می‌نمایند.» منظور از عبارت فوق مرجعیت بالفعل می باشد نه صلاحیت و مرجعیت شأنی؛ در جواب باید گفت جملات را منقطع از هم تفسیر نبایستی بکنیم، بلکه باید به ما قبل این جمله توجه کنید که می‌گوید، خبرگان مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند، و از این صلاحیت نیز صلاحیت  و مرجعیت شأنی استفاده می‌شود. کلمه صلاحیت به قطع به رهبری باز می گردد چرا که قرار است رهبر انتخاب شود و در صورتیکه به رهبری باز نگردد ما رهبر را مفروض گرفته ایم و این کاری لغو است، پس مراد از رهبری، رهبری شأنی است. پر واضح است کلمه صلاحیت به مرجعیت هم که بین دو کلمه رهبری و صلاحیت است نیز بر می گردد پس در صورتیکه مرجعیت و رهبری بالفعل در نظر گرفته شود تفسیر جمله مذکور این می‌شود که همه کسانی که مرجع و رهبراند، و این نتیجه لغو و بیهوده است. بنابراین در جمله بعدی که گفته هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می‌نمایند؛ در پرتو توضیحاتی که ذکر شد و به قرینه جمله قبلی منظور مرجع بالفعل نیست بلکه صلاحیت مرجعیّت مدنظر است. چنان چه اصل 109 اظهار می‌دارد.


?-د)  نیز در اصل 109 قانون اساسی قبل از بازنگری شرط دوم رهبری «بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و مدیریت کافی برای رهبری» لحاظ شده است. حال اگر بر فرض مرجعیت فعلی منظور باشد. در صورت تعدد مراجع، طبق اصل 107 خبرگان چند مرجع را یافتند، ولی هیچ کدام قدرت کافی یا مدیریت کافی برای رهبری نداشتند، در واقع بین انتخاب مراجع تقلید فاقد قدرت مدیریت یا فاقد بینش سیاسی و انتخاب مجتهد مدیر و مدبر و دارای بینش سیاسی و اجتماعی تزاحم پیش بیاید، مجلس خبرگان چه باید بکند؟


?-ه) آیت الله یزدی در جلسه پنجم بازنگری قانون اساسی در تاریخ دوازدهم اردیبهشت ماه 68 یعنی حدودا یک ماه قبل از رحلت امام(ره) در تفسیر مرجعیت می گویند:


جلسه بازنگری


    "من از اول اصلا برداشتم از اصل پنجم و اصل 107 و 109 این بود که صلاحیت مرجعیت صلاحیت ثبوتی است، یا صلاحیت به معنای قابلیت و معنای امکان است نه به معنای فعلیت. اخیراً هم یکی دو سه بار مراجعه کردم و ظاهراً از بعضی اساتید و سروران عزیز که در شورا هستند سؤال کردم که این تفسیر از کجای این اصل در آمده ؟ گفتند به هر حال ما اینطور استظهار می کنیم در اصل 5 که اصلا این مسأله مطرح نیست فقط فقیه عادل ، مدیر و مدبر مطرح است در اصل 107 هم صورت دومش، صورت اولش که خوب اکثریت مردم یک فقیه را به رهبری انتخاب کرده اند و او رهبر است . به جای خود . در صورتیکه چنین چیزی نباشد ...چنانچه در اصل 109 اتفاقا تصریح کرده به صلاحیت افتاء و مرجعیت که من می خواهم همین را قرینه بگیرم برای اینکه مقصود فعلیت نیست صلاحیت افتاء و مرجعیت . هر فقیهی که شرائط فتوا دادن را داشته باشد صلاحیت افتاء و مرجعیت را دارد . ... فقط آن جمله بعدش که خبرگان در بین کسانی که صلاحیت مرجعیت رهبری را دارند اگر یک مرجع را دارای خاصیت اضافی دیدند او را معرفی می کنند . این مرجع ظاهرا از همان مراجعی است که مورد معرفی هستند نه یک مرجع بالفعل . پس طبعاً این کلمه مرجع بعدی به این معنا نیست که یعنی یک مرجع بالفعل ...شاید خبرگان قانون اساسی همچنین منظوری نداشته اند خبرگان در بین مراجع بالفعل یعنی حتما زمانی باشد که ده تا مرجع بالفعل به معنای ده تا کسانی که هر کدامشان یک عده ای مقلد دارند ، هر کدام رساله مطبوعی دارند و وجوهات می گیرند و در اصطلاح حوزه ای ما شهریه دارند . این عناوین را داشته باشند تا بشود گفت مرجع بالفعل. من تصور نمی کنم خبرگان اول هم چنین مقصودشان بوده ، در بین کسانی که صلاحیت مرجعیت دارند صلاحیت ثبوتی میشود . آنجائی هم که بعدش دارد که اگر یک مرجع را واجد این خصوصیت دیدند یعنی یک مرجع در بین همانها . پس طبعاً این مرجع هم مرجع بالفعل نیست، ... بنابراین اصول قبلی هیچ کجا نگفته است که ما در بین مراجع یعنی کسانی که مرجعیت فعلی دارند اگر یکی را دیدیم ، بلکه در کسانی که صلاحیت مرجعیت را دارند ."   
رئیس شورای بازنگری (آیت الله مشکینی)- "آقای یزدی اینجا دارد که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته شده باشد . "       
آیت الله محمد یزدی-" این صورت اول است ومورد بحث نیست . صورت دوم را عرض میکنم که در این اصل می گوید اگر اکثریت مردم صلاحیت مرجعیت و رهبری را انتخاب کردند او رهبر خواهد بود این اصلا از طریق خبرگان نمی آید. صورت دوم این است که در غیر اینصورت یعنی مردم یکی از مراجع را به رهبریت انتخاب نکردند و اکثریت قابل اعتنائی هیچ یک از مراجع را به رهبری نمی شناسند در اینجا پای خبرگان مطرح شده که خبرگان بیایند در بین کسانی که صلاحیت مرجعیت دارند . این کسانی که صلاحیت مرجعیت دارند یعنی چه ؟ یعنی مرجعیت بالفعل دارند ، یعنی حتما چند تا مرجع هستند (مهدوی کنی- هرگاه یک مرجع … ) عرض میکنم این هر گاه یک مرجع یعنی همان کسانی که صلاحیت مرجعیت دارد . این مرجع همان یک نفر از بین همانهاست . آنها اگر همه بالفعل هستند این هم میشود بالفعل ..."  


?-و) در زمان امام راحل(ره) اعضای کمیسیون یکصد و هفت -که یکی از وظایفش تفسیر قانون اساسی در این گونه موارد است این موضوع را مورد بررسی قرار دادند که"منظور از مرجع چیست" و میزان و ملاک کدام اصل است؟ در نتیجه اکثریت اعضا در مصوبه ای معیار را "صلاحیت مرجعیت" دانستند، نه مرجع بالفعل.


 ?-ز) آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه نوزدهم خرداد 1368 در این باره می‌گوید:


 « یک نکته بود در قانون اساسی گذشته که می‌گفت از میان مراجع ذیصلاح یا کسانی‌که صلاحیت رهبری دارند، صلاحیت مرجعیت دارند، اینکه من "یا" می‌گویم چون دو نظر در تفسیر آن است که آیا مرجعیت بالفعل برای رهبری لازم است یا کسانی که صلاحیت رهبری دارند. ما در انتخابات قبلی که قائم مقام رهبری را انتخاب کردیم(سال 1364)،  [نظر] خبرگان [این بود] که منظورقانون، آن کسی است که صلاحیت مرجعیت را داشته باشد نه مرجعیت فعلی را، چون در آن زمان مرجعیت نداشتند ولی همه صلاحیت را تأیید کردند. و روی آن رأی دادیم. ....»


   


 ?- با همه این تفاسیر و دلایل برخی افراد چه در مجلس تدوین قانون اساسی 1358 و یا بعدا تفسیر می نمودند که مراد از آمدن کلمه مرجع همان مرجعیت بالفعل بوده است و این تفاسیر ممکن بود بعدا در انتخاب رهبر مشکل ایجاد نماید لذا  امام (ره) در جواب نامه آیت الله مشکینی برای درخواست نصیحت در تدوین قانون اساسی و برای اینکه بعدا مشکل و تفسیری غیر از تفاسیر بالا صورت نگیرد در نامه ای خواستار حذف کلمه مرجعیت از قانون اساسی شدند تا این مشکلها پیش نیاید.


?-الف) ایشان در نامه خود آورده بودند.


 حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ علی مشکینی - دامت افاضاته


بسم الله الرحمن الرحیم


پس از عرض سلام ، خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسی بیان کنم .هر گونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند. من دخالتی نمی کنم . فقط درمورد رهبری ، ماکه نمی توانیم نظام اسلامی مان را بدون سرپرست رها کنیم . باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامی مان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم واصرار داشتم که شرط "مرجعیت " لازم نیست . مجتهد عادل مورد تایید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت می کند. اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است . در این صورت او ولی منتخب مردم می شود وحکمش نافذ است . در اصل قانون اساسی من این را می گفتم ، ولی دوستان در شرط"مرجعیت " پافشاری کردند، من هم قبول کردم . من در آن هنگام می دانستم که این درآینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست . توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال خواستارم . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .


 روح الله الموسوی الخمینی


9/2/68


         


 برخی این نامه امام(ره) را حکم حکومتی دانسته و بر لازم الاطباع بودن آن تاکید نموده بودند چرا که حکم حکومتی واجب بوده و می بایست اجرا گردد.


 ?-ب)  آیت الله امینی نیز در جلسه بازنگری قانون اساسی بیان نموده بودند:"... مسئله دیگر که حذف مرجعیت بود . در اول، کمیسیون اینجوری بود که خود مرجع را ذکر کرده بود. یعنی یکی از اولویت ها . امام فرموده بود که شرط حتمی نباشد بعد کمیسیون هم همین کار را کرد و گفت خوب شرط حتمی نباشد ، اما یکی از اولویت ها باشد . اما بعداً با یک مطالعه ثانوی این تصمیم گرفته شد که مرجعیت حذف بشود . برای دو جهت :   
یکی اینکه اصلا مرجعیت یک چیزی نیست که شرعا ما یک امتیازی داشته باشیم . آن کسی که ولی فقیه است عبارت از آن است که در واقع این فقیه و مجتهد عادل باشد ، اما مرجعیت شرط نیست . این یک .      
و مطلب دوم اینکه فکر شد که ممکن است در آینده این مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و یک کسانی که اینها مرجع هستند و واجد سایر شرایط رهبری نیستند یک عده ای از طرفدارانشان بخواهند با سر و صدا این را جلو بیاندازند، از این جهت فکر کردیم بهتر است که اصلا لفظ مرجعیت ذکر نشود . اما این معنائی که مرجعیت ذکر نشده به این معنا نیست که به شرط لا است، بلکه لا به شرط است و صلاح این بود که این لفظ در اینجا نیاید که در سابق آمده بود . بهتر این است که ذکر نشود ، خود خبرگان می دانند اگر یک جای مناسبی بود خود انتخاب می کنند . اما یک چیزی نباشد که دست دیگران قرار بگیرد ، چون یک چیز شرعی هم نبود ."


  ?-ج) در تاریخ 14 خرداد و در جلسه ای که بعدازظهر آن روز توسط خبرگان رهبری به ریاست آیت‌الله مشکینی و با حضور اکثریت اعضای آن رسمیت یافت در ابتدای جلسه ، علی‌رغم آن که آیت‌الله منتظری پس از عتاب حضرت امام‌، با ارسال نامه مورخ 68.1.7 رسماً استعفای خود از قائم‌مقام رهبری را اعلام داشته و حضرت امام (ره) نیز طی جوابیه‌ای به تاریخ 68.1.8 از این اقدام استقبال کرده و آن را پذیرفته بودند، اعضای خبرگان به منظور مرتفع ساختن هرگونه شائبه‌ای در این زمینه، طی یک رأی‌گیری، استعفا و برکناری ایشان از این مسئولیت را به رسمیت شناختند و آن‌گاه وارد شور برای تصمیم‌گیری درباره ولایت امر و رهبری نظام گردیدند و با توجه به تفاسیر، مصوبات و نامه امام(ره) حضرت آیت الله خامنه ای با رای   9/80 درصد حاضران در مجلس خبرگان که شامل 72 درصد کل اعضا بودند، به رهبری انتخاب گردیدند.


 در ادامه و برای اینکه تمامی حرف و حدیث ها تمام شود، خبرگان مردم یکبار دیگر بعد از همه پرسی بازنگری قانون اساسی مسئله رهبری آیت الله خامنه ای را با توجه به قانون اساسی جدید به شور گذاشتند که باز هم آیت الله خامنه ای به رهبری نظام برگزیده شدند. چنان که آقای هاشمی رفسنجانی  از اعضای مجلس خبرگان رهبری در این زمینه میگوید: «... برای انتخاب آیت الله خامنه‏ای دوباره رأیگیری کردیم، اول بر اساس حکم امام موقتاً آیت الله خامنه‏ای را انتخاب کردیم. بعداً که قانون اساسی اصلاح شد، بر اساس قانون اساسی دوباره رای گیری کردیم بیشتر از بار اول رأی آوردند و به صورت دائمی انتخاب شدند"



 تاییدات 


 مرحوم امام (ره) قبل از ارتحال اشاراتی به صلاحیت آیة الله خامنه‌ای برای رهبری داشتند که راهنمای خوبی برای خبرگان شد. آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه می‌گوید:


 "در جلسه‌ای که با حضور روسای سه قوه و برخی از آقایان، خدمت امام رسیده و نگرانی خود را از خلاء رهبری بعد از عزل آقای منتظری توسط ایشان ابراز کردیم، امام‌قدس سره فرمودند: «خلا رهبری پیش نمی‌آید، شما آدم دارید». گفتیم: چه کسی؟ ایشان در حضور آقای خامنه‌ای فرمودند: «همین آقای خامنه‌ای» که بعد از آن، آقای خامنه‌ای خدمت امام عرضه داشتند که نقل مطالب این جلسه را بر ما تحریم کنید و حضرت امام نیز چنین کردند."


 "...بعدها در جلسه‌ای که تنهایی خدمت امام رسیدم، مطالب خود را با صراحت بیش‌تر بیان کرده و گفتم: آقا با وضعیت به وجود آمده، درباره رهبری چه کنیم؟ ما که کسی را نداریم و ... حضرت امام‌قدس سره فرمودند: «با وجود آقای خامنه‌ای چرا این قدر تردید به خود راه می‌دهید؟»"


مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل می‌کند:


"وقتی که آیت اللّه خامنه‌ای در سفر کره (شمالی) بودند، امام گزارش‌های آن سفر را از تلویزیون ‌می‌دیدند. منظره دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانی‌ها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود. امام بعد از آن‌که این‌ها را مشاهده کردند، فرمودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.»"



 نیز پس از این انتخاب، مراجع بزرگوار تقلید، علما و شخصیت‌ها، هر یک در پیام‌ها، سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و... ، ضمن تایید این انتخاب از آن به عنوان  «هدایتی الهی»، «انتخابی شایسته»، «مایه دل‌گرمی و امیدواری ملت ایران و یأس دشمنان» یاد کرده  و  از مقام معظم رهبری  با عنوان «شخصیتی ممتاز»، «واجد همه شرایط رهبری» و «صالح‌ترین فرد برای این منصب» نام بردند.


 


آیت الله گلپایگانیآیت الله آملیآیت الله اراکیآیت الله بهاء الدینی


 


  آیت اللّه العظمی گلپایگانی‌ در بخشی از پیام خود خطاب به ایشان چنین نوشت:


... از خداوند متعال مسألت دارم که تأییدات خود را بر شما در منصب حساس رهبری جمهوری اسلامی ایران مستدام بدارد.


 


 آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی‌ نیز چنین بیان داشت:


... انتخاب شایسته شما از سوی مجلس خبرگان، موجب امید و آرامش گردید؛ چرا که شما شخصیتی متفکر، عارف به اسلام و صاحب درایت و تدبیر هستید.


 


آیت اللّه العظمی اراکی‌:


... انتخاب شایسته حضرت عالی، مایه دل‌گرمی و امیدواری ملت قهرمان ایران است.


 


آیت اللّه  بهاءالدینی‌:


... از همان زمان، رهبری را در آقای خامنه‌ای می‌دیدم؛ چرا که ایشان ذخیره الهی برای بعد از امام بوده است. باید او را در اهدافش یاری کنیم. باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه، کار ساده‌ای نیست.


 


آیت اللّه مهدوی کنی:


...این الهامی بود از الهامات الهی و هدایتی بود از هدایت معنوی روح حضرت امام.


 


آیت اللّه صالحی مازندرانی:


حضرت آیت اللّه خامنه‌ای، بهترین، پاکیزه‌ترین و گواراترین ثمره‌ای است که شجره طیبه مجلس خبرگان، به امت اسلامی تقدیم کرده است. کسی انتخاب شد که مرد دیانت و سیاست و مرد جهاد و اجتهاد است و از شجره طیبه رسالت و ولایت می‌باشد.


 


آیت اللّه سید کاظم حائری:


...آن‌چه برای من خیلی مشخص بود، مسأله اخلاص ایشان است که ایشان جز خدا چیزی را در نظر ندارد. اخلاص از ایشان می‌بارد. اخلاص ایشان خیلی روشن است برای من. ایشان به بهترین وجه ممکن، الا‌ن دارد کشور را اداره می‌کند.


آقای یوسف صانعی:


آیت اللّه خامنه‌ای، نه تنها مجتهد مسلّم می‌باشد، بلکه فقیه جامع الشرایط واجب‌الاتباع می‌باشد.


 


آقای هاشمی رفسنجانی:


تمامی مناصبی که آیت اللّه خامنه‌ای قبول کردند، با اصرار فراوان دیگران بوده و در قلب این مرد، غیر از اطاعت خدا و خدمت و ادای فریضه الهی، چیز دیگری وجود ندارد.


 


 آیت الله منتظری نیز در پیامی برای آیت الله خامنه ای آرزوی موفقیت نمود. متن پیام تبریک ایشان به آیت الله خامنه ای به شرح زیر می باشد:


 


بسم الله الرحمن الرحیم


جناب مستطاب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته


پس از سلام و تحیت و تسلیت به مناسبت ضایعه جبران ناپذیر و مصیبت عظمای عالم اسلام، ارتحال روح خدا پیشوای عالیقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قائد عظیم الشان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره الشریف) که به همه جهانیان درس فداکاری و مبارزه و قیام در برابر طاغوتها و مستکبران را آموخت، از خداوند قادر متعال مسالت می‎نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری نماید تا ان شاء الله موفق شوید به کشور و به ملت مسلمان ایران که در راه تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب این همه گذشت و فداکاری از خود نشان داد و با همه وجود در صحنه انقلاب باقی است خدمات شایسته و سازنده ای انجام دهید و با حفظ سیاست نه شرقی و نه غربی در تقویت کشور و پیشبرد مبانی و موازین شرع مبین کوشش فرمایید و دشمنان خارجی و داخلی اسلام و کشور را از هر جهت ناامید و مایوس نمائید.


ان شاء الله در مسائل مهمه و سرنوشت ساز مشورت با حضرات آیات عظام و علماء اعلام و شخصیتهای متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود.


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


‏68/3/23 - حسینعلی منتظری


  


  در آخر با کلامی از آیة الله بهاء الدینی دربار? آیة الله خامنه‌ای بحث را به پایان می‌رسانیم:


  بعد از فوت امام اگر بشود به کسی اعتماد کرد به این سید (آیة الله خامنه‌ای) است. ایشان از همه افراد به امام نزدیک‌تر است. کسی که ما به او امید داریم،  آقای خامنه‌ای است. باید به او کمک کرد که تنها نباشد. شما از ما قبول نمی‌کنید و تعجب می‌کنید ولی این دید ماست و نزد ما محرز است.

 

منبع : وبلاگ ارزشیها


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع امام ورهبری نظر
اسلام از دیدگاه امام خمینی -بخش دوم


*   این دژ بزرگ اسلام ، و این دژ بزرگ روحانیت ، هر دو آن مورد نفرت اجانب است.


*    اسلام حکومت ها را موظف به خدمت کرده است.


*    اسلام در خدمت مستضعفین است.


*   اسلام خیرخواه شماهاست ، اسلام [در] دنیا و آخرت شما را سعادتمند می کند.


*   اسلام برای ما همه چیز آورده است.


*   اسلام برای نجات مستضعفین آمد ه است.


*   اسلام دین آزادی و استقلال است.


*   اسلام مادیات را به تبع معنویات ، قبول دارد .


*  اسلام یک مکتبی است که برای انسان سازی آمده است.

*  اسلام هم تربیت باطنی می کند و هم حفظ مصالح دنیوی .


*  قوانین اسلام به نیاز های انسان پاسخ می گوید. این قوانین بسیار صریح و روشن هستند.


*  اسلام در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ، نیازهای مردم را برای ترقی واقعی بر می آورد.


*  مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست ، یک مکتب معنوی است ؛ مادیات را در پناه معنویت اسلام قبول دارد : معنویات ، اخلاق ، تهذیب نفس.


 *  اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است ، و نه دعوتش به خصوص مادیات است ؛ هر دو را دارد. یعنی اسلام و قرآن کریم آمده اند که انسان را ، به همه ابعادی که انسان دارد ، بسازند او را ، تربیت کنند او را.


 *   اسلام یک حکومتی است که یک جنبه اش حکومت سیاسی است و یک جنبه اش حکومت معنوی .


*   اسلام یک دین عبادی - سیاسی است که در امور سیاسی اش عبادت مُنـْضمّ است ، و در امور عبادی اش سیاست .


*   رسول الله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول الله- صلی الله علیه وآله و سلّم- تشکیل حکومت داده است.


*  اسلام دین سیاست است، حکومت دارد.


*   احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است.


*  فعالیت سیاسی یکی از وظایف مذهبی مسلمانان است . 


*   والله اسلام تمامش سیاست است .


*   « سیاست مُدُن » از اسلام سرچشمه می گیرد.


*   دین اسلام یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است ، حتی عبادتش .


*  اسلام برای همه چیز ، برای همه زندگی ها برنامه دارد .


*  اسلام برای تمام زندگی انسان ، از روزی که متولد می شود تا موقعی که وارد قبر می شود ، دستور و حکم دارد.


*  در احکام مقدس اسلام ، بیش از امور عبادی ، در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده است.


*   اسلام برنامه زندگی دارد ؛ اسلام برنامه حکومت دارد.


*  احکام اسلام احکامی است که بسیار مترقی است ، و متضمن آزادی ها و استقلال و ترقیات .


*  هر کشوری که به قوانین اسلام عمل نماید ، بدون شک از پیشرفته ترین کشورها خواهد شد .


*  اسلام خود از پایه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است .


*   اسلام بود و این صداهای الله اکبر که شما را به پیروزی رساند .


*  اسلام بود که شما را راه انداخت ، و به شما چنان قدرتی داد که در مقابل این قدرتهای شیطانی بزرگ ایستادید و نترسیدید.


*   بازگذاشتن دست کسانی که قصد تو طئه نسبت به اسلام و ملت را دارند خیانت است .

 


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع امام ورهبری نظر
<      1   2   3   4      >