سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

منوی اصلی

صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو مطالب
عناوین مطالب وبلاگ
تعداد بازدیدها:


در باره من

کمیل سعیدی

 

آرشیو مطالب

بهمن 1388
اسفند1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389

آرشیو موضوعی

اخبار[7] . امام ورهبری[7] . انقلاب اسلامی[7] . اصطلاحات سیاسی[6] . اخبار صهیونیسم[4] . صهیونیسم[4] . خاطرات دفاع مقدس[2] . طنز سیاسی - اجتماعی[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى . . نوسازی، فرضیات تئوریک نوسازی، ایستارهای سنتی، ایستارهای مدرن . صهونیسم . اصطلاحات سیاسی- تروریسم . اخبارصهیونیسم . اخلاق . انقلاب اسلامی -امام ورهبری . تحجر - تحجر حزبى و سیاسى - عوامل و نشانه هاى تحجر . تحجر ، تحجر حزبى و سیاسى ، عوامل و نشانه هاى تحجر و راه کارهاى م . خاطرات . صهیونیسم و بهائیت .

پیوندهـــــــــا

عاشق آسمونی
گاهِ رهایی
*پرواز روح*
TOWER SIAH POOSH
هه هه هه.....
مُهر بر لب زده
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
رشادت
کلبه حقیرانه من

فروشگاه اینترنتی ایران تجارت
هادی
تنهاترین زن

برو بچه های ارزشی
مذهب عشق
مذهب
.*عکس*.
رهروان حسینی ، فدائیان خمینی،پیروان خامنه ای
Ali 09357004336
اگر علم در ثریا باشد مردانی از فارس به آن دست می یابند(پیامبرص)
دریچه
آســــــمــونـــی بــاش
دنیای واقعی
برگی از دفتر زندگی


موعود پرواز نیلوفرعاشق
طلبه میلیونر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
سوز و گداز
موج آزاد اندیشی اسلامی
هنوز
فاااااصله...
وبلاگ دزدی
درد ما جز به ظهورش مداوا نشود...









بزرگترین پایگاه دانلود

یا حسین
ایــ عزیـــــز ـــــــران
· قالب های مذهبی

امکانات


این سایت را صفحه خانگی خود کنید ! تماس با مدیر سایت ! اضافه کردن این سایت به علاقه مندیها ! لینک RSS

 


طراح قالب

امیرحسین مهدی پور


Powered By
BLOGFA.COM

نظریه ولایت مطلقه ی فقیه (بخش اول)
امام خمینی ( ره ) و نظریه ولایت مطلقه ی فقیه (1)
امام خمینی ( ره ) و نظریه ولایت مطلقه ی فقیه (1)
مهم ترین فصل اندیشه ی سیاسی حضرت امام خمینی (ره ) ولایت مطلقه ی فقیه است . اگر چه ولایت فقیه ریشه دراندیشه ی شیعی دارد . با این وصف ، پیش از ایشان کسی آن را به صورت منسجم مطرح نکرد و هیچ کس به مدد آن ، انقلابی عظیم و حکومتی نوین پدید نیاورد . اما در یک نگاه سطحی ، به نظر می رسد امام خمینی ( ره ) در آغاز ، به ولایت مطلقه ی فقیه عقیده نداشته اند ، ولی دقت در نوشتار و گفتار معظم له ، نشان از آن دارد که ایشان از آغاز به آن معتقد بوده اند .(1)

ولایت فقیه در کشف اسرار

به نظر می رسد امام خمینی (ره ) نخست بر این عقیده نبودند که فقیه در رأس حکومت و در صدر امور قرار گیرد ، بلکه به اجرای احکام به اجرای احکام خدا بیش از شکل حکومت و به نظارت فقیه و نه ولایت فقیه می اندیشیدند . معظم له در این باره می فرمایند :
« هیج فقیهی تاکنون نگفته و در کتابی ننوشته که ما شاه هستیم یا سلطنت حق ما است ، آری ، آن طوری که ما بیان کردیم ، اگر سلطنتی و حکومتی تشکیل شود ، هر خردمندی تصدیق می کند که آن خواست و مطابق مصالح کشور و مردم است .... این ها [علما] هم با این تشکیلات مخالفت نکرده ...و اگر گاهی هم با شخص سلطانی مخالفت کرده اند ، مخالفت با همان شخص بوده ازباب آن که بودن او را مخالف صلاح کشور تشخیص داده اند ، و گرنه با اصل اساس سلطنت تاکنون از این طبقه مخالفتی ابراز نشده ، بلکه بسیاری از علمای بزرگ عالی مقام در تشکیلات مملکتی با سلاطین همراهی ها کرده اند ؛ مانند : خواجه نصیر الدین و علامه حلی .... در تواریخ مذکور است .»(2)
« ما چنانچه پیش تر گفتیم ، نمی گوییم حکومت باید با فقیه باشد ، بلکه می گوییم حکومت باید با قانون خدایی ، که صلاح کشور و مردم است ، اداره شود » . (3)
« این که می گویند حکومت باید به دست فقیه باشد نه آن است که فقیه باید شاه و وزیر و سرلشگر و سپاهی .... باشد ، بلکه فقیه باید نظارت در قوه ی مقننه و در قوه ی مجریه ی مملکت اسلامی داشته باشد . » (4)
اما در حقیقت ، حضرت امام خمینی ( ره ) در همان دوره به ولایت فقیه و نه نظارت فقیه معتقد بودند ، ولی شاید آن را به علت نامساعد بودن فضای اجتماعی - سیاسی حاکم و یا فقدان زمینه ی پذیرش عمومی ، به صراحت مطرح نساختند . در تأیید این سخن ، می توان به برخی از مطالب همین کتاب (کشف اسرار ) اشاره کرد .
« [خداوندی را که با بعثت پیامبر (ص) ] پایه ی عدل را در جهان با فداکاری های مسلمانان استوار نمود و ازستمکاری ها و بی عفتی ها آن طور جلوگیری کرده به مردم امر کند که باید هم اطاعت کنید از آتاترک که می گوید دین در مملکت رسمیت ندارد ... باید از پهلوی اطاعت کنید که همه دیدید چه کرد و برای ریشه کن نمودن دین اسلام چه کوشش ها کرد » .(5)
« تشکیل حکومت های امروزی در جهان از روی سر نیزه و زور است . سلطنت ها و دولت هایی که امروز در کشورهای عالم سراغ داریم هیچ یک از روی یک اساس عدالت و پایه ی صحیحی که فرد آن را بپذیرد نیست . این اساس همه پوشالی و در عین حال، اجباری و از روی فشار و سر نیزه است و فرد هیچ گاه با این همراه نیست » . (6)
« البته تشکیلاتی که بر اساس احکام خدا و عدل الهی تأسیس شود بهترین تشکیلات است ، لکن اکنون که آن را از آن ها[علما] نمی پذیرند این ها هم با این تشکیلات هیچ گاه مخالفت نکرده و اساس حکومت را نخواستند به هم بزنند.»(7)
«اولوالامر [(= اولی الامر] باید کسی باشد که در تمام احکام ، از اول امارتش تا آخر کارهایش ، یک کلمه برخلاف دستورات خدا و پیغمبر نگوید و عمل نکند و حکومت او همان حکومت الهی که پیغمبر داشت ، باشد . » (8)
« فقط کسی می تواند اولوالامرباشد که درتمام دوره ی مأموریت هیچ حکمی برخلاف گفته ی خدا و پیغمبرنکند . »(9)
« جز سلطنت خدایی ، همه ی سلطنت ها بر خلاف مصلحت مردم و جور است و جز قانون خدایی ، همه قوانین باطل و بیهوده است . » (10)
« تنها حکومتی که فرد حق می داند و با آغوش گشاده و چهره ی با ز آن را می پذیرد حکومت خدا است . »(11)
« به همان دلیل که اطاعت خدا لا زم است ، اطاعت فرستاده ی او لازم است و به همان دلیل اطاعت اولوالامر نیز لازم است . پس اول اولوالامر را باید با نام و نشان بشناسد ، سپس اطاعت او کند .... همه ی مسلمانان بیایند آنچه پیغمبر گفته درباره ی اولوالامر از ما بپذیرند » .(12)
همچنین امام در صفحه ی 187 این کتا ب ، چهار حدیث ازکتاب عوائد عراقی ، معانی الاخبار شیخ صدوق ، مقبوله ی عمر بن حنظله و تحف العقول در تأیید دلیل حکومت فقیه در زمان غیبت ، اقامه می کند .

ولایت فقیه در کتاب حکومت اسلامی

حضرت امام خمینی (ره) بحث درباره ی ولایت فقیه را در کتاب الرسائل (1332 ش) تحریر الوسیله (1343 ش) پی گرفتند . اما بحث 60 صفحه ای ایشان در کتا ب البیع ( 1348 ش ) مهم ترین اثر مکتوب ایشان درباره ی نظریه « ولایت فقیه » است . این کتاب که به همراه نوارهای درس خارج معظم له تحت عنوان « ولایت فقیه » و گاه به نام « حکومت اسلامی » به چاپ رسیده است ، به تفضیل ، از نظریه ی لزوم و لایت فقیه سخن می گوید .
از نظر گاه امام خمینی ( ره ) ، تنها قانون برای اصلاح اجتماعی کافی نیست ، بلکه اصلاح جامعه نیازمند قوه ی مجریه ، و آن هم محتاج ولی امر است . ولی امر « بعد از رسول اکرم (ص) ائمه اطهارند ..... ؛ پس از ایشان فقهای عادل .... هستند . » به دیگر سخن ، فقهای عادل مانند پیامبر اکرم ( ص ) باید رئیس و حاکم باشند . فقیه عادل ، فقیهی است که « از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار باشد .... ودامنش به معاصی آلوده نباشد . » . همچنین فقیه عادل باید عالم به قوانین و احکام اسلام و عامل به آن باشد . (13)
چرا باید فقیه در رأس امور قرار گیرد ؟ امام خمینی ( ره ) در پاسخ به این سؤال می نویسند :
1- « چون در گذشته ، برای تشکیل حکومت و بر انداختن تسلط حکام خائن و فاسد ، به طور دسته جمعی و بالاتفاق قیام نکردیم و بعضی سستی به خرج دادند و حتی از بحث و تبلیغ نظریات و نظامات اسلامی مضایقه نمودند ، بلکه به عکس ، به دعاگویی حکام ستمکار پرداختند؛ این اوضاع به وجود آمد : نفوذ و حاکمیت اسلام در جامعه کم شد ، ملت اسلام دچار تجزیه و ناتوانی گشت ، احکام اسلامی بی اجرا ماند و در آن تغییر و تبدیل واقع [شد] ، استعمارگران برای اغراض شوم خود به دست عمال سیاسی خود قوانین خارجی و فرهنگ اجنبی را در بین مسلمانان رواج دادند و مردم را غرب زده کردند . این ها همه برای این بود که ما قیم و رئیس و تشکیلات رهبری نداشتیم . »(14)
2- آیاتی از قرآن بر لزوم ولایت فقیه تأکید می ورزد ؛ مانند :
« ... لاینال عهدی الظالمین »(15) امام باید فاضل و عالم به احکام و قوانین و در اجرای آن عادل باشد » .(16)
« ... یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ...»(17) اطاعت از ولی امر واجب شمرده شده است . اول الامر [اولی الامر ] بعد از رسول اکرم ( ص ) ائمه اطهارند ... پس از ایشان فقهای عادل عهده دار این مقامات هستند . » (18)
« .... النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم ...»(19) مراد از اولویت ، ولایت و امارت است ... همان امارت و ولایتی که برای نبی اکرم ( ص ) است ، برای علما نیز ثابت می باشد . (20)
3- احادیث ذ یل ، ولایت فقیه را مورد تأیید قرار می دهد :
«.... الفقهاء حکام علی السلاطین ». سلاطین اگر تابع اسلام باشند باید به تبعیت فقها درآیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجرا کنند . در این صورت ، حکام حقیقی همان فقها هستند. پس بایستی حاکمیت رسماً به فقها تعلق بگیرد ، نه به کسانی که به علت جهل و قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند . »(21)
« .... الفقهاء امناء الرسل» ؛ یعنی : کلیه ی اموری که به عهده ی پیغمبران است فقهای عادل موظف و مأمور انجام آنند . گرچه عدالت از امانت است و ممکن است کسی در امور مالی امین باشد ، اما در عین حال ، عادل نباشد ، لکن مراد از« اُمناء الرسل» کسانی هستند که از هیچ حکمی تخلف نکنند. »(22)
« ... مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء ... از این روایت ، دو مطلب مهم به دست می آید : یکی « ولایت فقیه » و دیگری این که فقها باید با جهاد خود و با امر به معروف و نهی از منکر ، حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومی مسلمانان بیدار و حکومت جائر را سرنگون ... سازند . »(23)

طرح مجدد بحث ولایت فقیه

حضرت امام خمینی ( ره ) از 1357 ش . به طرح مجدد مباحث ولایت فقیه پرداختند . این روند حتی پس از پذیرش همگانی جمهوری اسلامی ( 12 فروردین 1358 ش .) و همه پرسی تأیید قانون اساسی (11 و 12 آذر 1358 ش. ) که هر یک به نحوی به ولایت فقیه مرتبط بود ، نیز ادامه یافت . اما با کاهش تنش ها و مخالفت های جزئی ، که علیه اصل جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه وجود داشت ، مرحله ی دیگری در طرح اندیشه ی ولایت فقیه به پایان می رسد . در واقع ، طی دوران مذکور ، طرح مباحث ولایت فقیه از سوی امام خمینی (ره ) ، فراز و نشیب هایی را پیموده است :
1- حضرت امام خمینی (ره) در آغاز ، بحث ولایت فقیه را در پاسخ به سؤال خبرنگارانی که می کوشیدند تا دریابند ایشان چه نقشی در دولت آینده خواهند داشت ، مطرح ساختند . به طور کلی ، معظم له در همه ی این مصاحبه ها ، حضور خویش را در رأس نظام آتی رد می کردند و در مقابل ، بر لزوم نظارت فقیه بر امور کشور پافشاری می نمودند :
« من خود نمی خواهم حکومت را در دست بگیرم ، اما مردم را برای انتخاب حکومت ، هدایت خواهم کرد و شرایط آن را به مردم اعلام می کنم » ( 10 آبان 1357 ش . )(24)
« کراراً گفته ام نه میل و رغبت من ، نه سن و موقعیت من اجازه ی چنین چیزی [دررأس امور قرار گرفتن ]را می دهد. » ( 17 آبان 1357 ش . )(25)
« من برای خودم نقشی جز هدایت ( ملت و حکومت ) برنمی گیرم. » ( 20 آبان 1357 ش )(26)
2- از اواخر پاییز 1357 ش . حضرت امام خمینی ( ره ) درمقابل سؤال مذکور ، به صورت دیگری پاسخ دادند . این پاسخ ها حاکی از آن بود که ایشان نقش بیش تری برای ولایت فقیه قایل هستند :
« بعداً معلوم می شود [چه کسی رهبری را پس از خلع شاه بر عهده خواهد داشت . ]به عللی اکنون نمی توانم نام ببرم . » ( 11 آذر 1357 ش . )(27)
«از اجزا ی حکومتی نخواهم بود ، لکن دخالت درامور مملکت و هدایت دولت را باید بکنم.»(20دی 1357 ش.)(28)
« من شخصاً چنین مقامی [رهبری کشور ] را نمی پذیرم » . ( 23 دی 1357 ش . )(29)
3- در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی و اندکی پس از آن ، امام خمینی ( ره ) ایفای نقش بیش تری برای ولایت فقیه ، ترسیم کردند :
« من به پشتیبانی این ملت ، دولت تعیین می کنم ، .... به واسطه ی این که ملت مرا قبول دارد . » ( 12 بهمن 1357 ش . ) (30)
« من خدمتگزار شما هستم ... من خدمتگاز ملت هستم » ( 14 بهمن 1357 ش ) .(31)
« من که ایشان را حاکم کردم [نصب مهندس بازرگان به نخست وزیری ] ، یک نفر آدمی هستم که به واسطه ی ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم ، ایشان را قرار دادم . » ( 15 بهمن 1357ش. )(32)
4 - امام خمینی ( ره ) از اوایل شهریور 1358 ش . تا اواسط دی 1358 ش . ضمن تبیین مغایرت ولایت فقیه با حکومت استبدادی ، نقش مؤثر ، ویژه و عمیق تری را برای آن به تصویر کشیدند :
« شمایی که الان درکردستان دست به خرا بی زده اید و مع ذلک می گویید ما سنی هستیم ، شما اگر اهل سنت هستید ، به حسب فتوای علمای بزرگ اهل سنت ، واجب است اطاعت کنید از اولی الامر .اولی الامر امروز دولت ما و ما هستیم . » ( 2 شهریور 1358 ش . )(33)
« دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد ، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد .... دیکتاتوری به وجود نمی آورد ، کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمی دهد . ( 28 شهریور 1358 ش . ) (34)
« اگر چنانچه فقیه در کار نباشد ، ولایت فقیه در کار نباشد ، طاغوت است ... رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد ، غیر مشروع است . وقتی غیر مشروع شد ، طاغوت است . » ( 12 مهر 1358 ش . )(35)
اسلام اطاعت فقیه را واجب دانسته است و من امر می کنم به شما که اطاعت کنید از مافوق های خود .... ولایت فقیه مجری قانون و مخالف دیکتاتوری است . » . ( 2و3 آبان 1358 ش . )(36)
« قانون اساسی ... به نظر من ، یک قدری ناقص است و روحانیت بیش تر از این در اسلام اختیارات دارد . » ( 7 دی 1358 ش . )(37)
« شخصی ... که .... در مقابل قانون اساسی خاضع است و [به ] اصل صد و دهم که راجع به ولایت فقیه است ، معتقد است و وفادار است ، او [را] انتخاب کنید . » ( 9 دی 1358ش .)(38)
پس از این، امام خمینی ( ره ) درباره ی ولایت فقیه بحث نکردند و ولایت فقیه را در حدود قانون اساسی پذیرفتند .

پی نوشت ها :

1- « خطوط کلی اندیشه سیاسی امام خمینی ( ره ) » کاظم قاضی زاده ، مجله راهبرد ، ش 3 ( بهار 1373 ) ، ص 8 و 27.
2- کشف اسرار ، امام خمینی ( ره ) ، 186 - 187 .
3- همان ، ص 222 .
4- همان ، ص 232 .
5- همان ، ص 110 .
6- کشف اسرار ، امام خمینی ( ره ) ، ص 221 .
7- همان ، ص 181 .
8- همان ، ص 112 .
9- همان ، ص 285 .
10- همان ، ص186 .
11-همان ، ص 223 .
12-همان ، ص176 .
13- ولایت فقیه « حکومت اسلامی » ، امام خمینی ( ره ) ، ص 23 ، 25 ، 51 ، 55 ، 80 .
14- ولایت فقیه « حکومت اسلامی » ، امام خمینی ( ره ) ، ص 43 - 44 .
15- بقره ( 2 ) ، آیه ی 124 .
16- همان ، ص 53 .
17- نساء ( 4) ، آیه ی 59 .
18- ولایت فقیه « حکومت اسلامی » ، امام خمینی ( ره ) ، ص 24 - 25 .
19- احزاب ( 33 ) ، آیه 56 .
20- ولایت فقیه « حکومت اسلامی » ، امام خمینی ( ره ) ،ص 116 - 117 .
21-ولایت فقیه « حکومت اسلامی » ، امام خمینی ( ره ) ،ص 52 .
22- همان ، ص 79 .
23- همان ، ص 127 .
24- صحیفه ی نور ، امام خمینی ( ره ) ، ج 2 ، ص 262 .
25- همان ،ج 3 ، ص 75 .
26-همان ، ص107 .
27- همان ، ج 4 ، ص 12 .
28- همان ، ص 198 .
29- همان ، ص 216 .
30-صحیفه ی نور ، امام خمینی ( ره ) ج 2 ، ص 285 .
31- همان ، ج 5 ، ص 26 .
32- همان ، ص 31 .
33- همان ، ج 8 ، ص 266 .
34- همان ، ص 170 .
35- همان ، ج 9 ، ص 251 .
36- صحیفه ی نور ،امام خمینی ( ره ) ، ج 10 ، ص 44 ، و 53 .
37- همان ، ج 11 ص 132 .
38- همان ، ص 152 .


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/12/12 با موضوع امام ورهبری نظر
مادرم ...

مادرم...

گوشه‌هایی از خاطرات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از والده‌ی مکرمه‌شان

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 1
پدر و مادرم، پدر و مادر خیلى خوبى بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، داراى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس - البته حافظ شناس که مى‌گویم، نه به معناى علمى و اینها، به معناى مأنوس بودن با دیوان حافظ - و با قرآن کاملاً آشنا بود و صداى خوشى هم داشت.

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 2
وقتى بچه بودیم، همه مى‌نشستیم و مادرم قرآن مى‌خواند؛ خیلى هم قرآن را شیرین و قشنگ مى‌خواند. ما بچه‌ها دورش جمع مى‌شدیم و برایمان به مناسبت، آیه‌هایى را که در مورد زندگى پیامبران است، مى‌گفت. من خودم اوّلین بار، زندگى حضرت موسى(ع)، زندگى حضرت ابراهیم(ع) و بعضى پیامبران دیگر را از مادرم - به این مناسبت - شنیدم. قرآن‌که مى‌خواند، به آیاتى که نام پیامبران در آن است مى‌رسید، بنا مى‌کرد به شرح دادن.

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 3
بعضى از شعرهاى حافظ که هنوز - بعد از سنین نزدیکِ شصت سالگى - یادم است، از شعرهایى است که آن وقت از مادرم شنیدم. از جمله، این دو بیت یادم است:

سحر چون خسرو خاور عَلَم در کوهساران زد   به دست مرحمت یارم در امّیدواران زد
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند   گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 4
(مادرم) خانمى بود خیلى مهربان، خیلى فهمیده و فرزندانش را هم - البته مثل همه‌ى مادران - دوست مى‌داشت و رعایت آنها را مى‌کرد. پدرم عالِم دینى و ملّاى بزرگى بود. برخلاف مادرم که خیلى گیرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساکت، آرام و کم حرف مى‌نمود؛ که این تأثیرات دوران طولانى طلبگى و تنهایى در گوشه‌ى حجره بود. البته پدرم تُرک زبان بود - ما اصلاً تبریزى هستیم؛ یعنى پدرم اهل خامنه‌ى تبریز است - و مادرم فارس زبان. ما به این ترتیب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان ترکى آشنا شدیم و محیط خانه محیط خوبى بود. البته محیط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل کوچکى بود. شرایط زندگى، شرایط باز و راحتى نبود و طبعاً اینها در وضع کار ما اثر مى‌گذاشت.

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 5
چیزى که حتماً مى‌دانم براى شما جالب است، این است که من همان وقت، معمّم بودم؛ یعنى در بین سنین ده و سیزده سالگى - که ایشان سؤال کردند - من عمامه به سرم و قبا به تنم بود! قبل از آن هم همین‌طور. از اوایلى که به مدرسه رفتم، با قبا رفتم؛ منتها تابستانها با سرِ برهنه مى‌رفتم، زمستان که مى‌شد، مادرم عمامه به سرم مى‌پیچید.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/frame1/880323-3_t1.jpg

مادرم خودش دختر روحانى بود و برادران روحانى هم داشت، لذا عمامه پیچیدن را خوب بلد بود؛ سرِ ما عمامه مى‌پیچید و به مدرسه مى‌رفتیم. البته اسباب زحمت بود که جلوِ بچه‌ها، یکى با قباى بلند و لباس نوع دیگر باشد. طبعاً مقدارى حالت انگشت‌نمایى و اینها بود؛ اما ما با بازى و رفاقت و شیطنت و این‌طور چیزها جبران مى‌کردیم و نمى‌گذاشتیم که در این زمینه‌ها خیلى سخت بگذرد.

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 6
دورانهاى کلاس اوّل و دوم و سوم را که اصلاً یادم نیست و الان هیچ نمى‌توانم قضاوتى بکنم که به چه درسهایى علاقه داشتم؛ لیکن در اواخر دوره‌ى دبستان - یعنى کلاس پنجم و ششم - به ریاضى و جغرافیا علاقه داشتم. خیلى به تاریخ علاقه داشتم، به هندسه هم - بخصوص - علاقه داشتم. البته در درسهاى دینى هم خیلى خوب بودم؛ قرآن را با صداى بلند مى‌خواندم - قرآن‌خوانِ مدرسه بودم - یک کتاب دینى را آن وقت به ما درس مى‌دادند - به نام تعلیمات دینى - براى آن وقتها کتاب خیلى خوبى بود؛ من تکّه‌هایى از آن کتاب را که فصل، فصل بود، حفظ مى‌کردم.

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 7
به‌هرحال، گاهى انسان به فکر آینده مى‌افتد؛ اما من از این‌که چه زمانى به فکر آینده افتادم، هیچ یادم نیست. این‌که در آینده‌ى زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب کنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند که من بناست طلبه و روحانى شوم. این چیزى بود که پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ یعنى هیچ بى‌علاقه به این مسأله نبودم.

اما این‌که لباس ما را از اوّل، این لباس قرار دادند، به این نیّت نبود؛ به خاطر این بود که پدرم با هر کارى که رضاخان پهلوى کرده بود، مخالف بود - از جمله، اتّحاد شکل از لحاظ لباس - و دوست نمى‌داشت همان لباسى را که رضاخان به زور مى‌گوید، بپوشیم. مى‌دانید که رضاخان، لباس فعلى مردم را که آن زمان لباس فرنگى بود و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحمیل کرد. ایرانیها لباس خاصى داشتند و همان لباس را مى‌پوشیدند. او اجبار کرد که بایستى این‌طور لباس بپوشید؛ این کلاه را سرتان بگذارید!

پدرم این را دوست نمى‌داشت، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولى خودش که لباس طلبگى بود، قرار داده بود؛ اما نیّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مى‌خواست، هم مادرم مى‌خواست، خود من هم مى‌خواستم. من دوست مى‌داشتم و از کلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع کردم.

گفت و شنود با جمعی از نوجوانان و جوانان 14/11/76


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/28 با موضوع امام ورهبری نظر
رمز بقای انقلاب اسلامی

گزیده ای از وصیت نامه سیاسی -الهی امام خمینی

بی‌تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می‌داند و نسل‌های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزة الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.
اینجانب به همة نسلهای حاضر و آینده وصیت می‌کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله بر‌قرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزة الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل  این انگیزه  که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی  هدف و تفرقه و اختلاف است. بی‌جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده‌های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه‌‌ها و دروغهای تفرقه‌افکن نموده‌اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می‌کنند. بی‌انگیزه نیست سفر‌های دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع‌الأسف در بین آنان از سردمداران وحکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی‌کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده می‌شود؛ و بعض از روحانی‌نماها نیز به آنان ملحقند.
امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیة اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه درعصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه‌ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ شنبه 88/11/17 با موضوع امام ورهبری نظر
شرط مرجعیت و برگزیدن رهبر در سال 68

چندی است که برخی شایعه سازان، معاندین و غرض ورزان و گروهی غافل نیز به تبعیت از آنها سعی در القای مواردی جهت ضزبه به اصل ولایت فقیه دارند و قطعا این نوع فعالیتها ذهن پرسشگر جوانان عزیز را برای کشف واقعیت فعال خواهد نمود.



یکی از قضایایی که این افراد برای ضربه زدن به اصل ولایت فقیه و مقام معظم رهبری برگزیده اند ایجاد این شبهه است که با توجه به قانون اساسی مصوب 1358 رهبر می بایست مرجع تقلید باشد در حالیکه آیت الله خامنه ای در زمان انتخاب به رهبری مرجع نبوده اند.



اگر بخواهیم به صورت خلاصه به  این مسئله پاسخ دهیم باید بگوییم:


1 – در قوانین مربوط به رهبری (مصوب 1358) هیچ کجا بر مرجعیت بالفعل فرد تکیه نشده است بلکه " صلاحیت مرجعیت" را برای منتخب رهبری ملاک می داند.


  با عنایت به قراین موجود همچون درج و وجود درجه علمی اجتهاد برای آیت الله خامنه ای در آرشیو سابقه ی نمایندگان دوره ه ی اول مجلس، تدریس درس خارج توسط آیت الله خامنه ای قبل از پیروزی انقلاب در مشهد(که برای اهلش معیار مناسبی بر اجتهاد است)،تایید علمای بزرگ و ...، رهبر معظم انقلاب در سال 68 مجتهد مسلم بوده اند و بالتبع صلاحیت مرجعیت را نیز داشته اند.


  توجه  شود، افرادی که ایراد می گیرند، مرجعیت را به معنای شخصی که رساله ی مطبوع داشته و شهریه می گیرد تعبیر می نمایند. نیز معنای مرجعیت بالفعل نیز به همین معناست.


2- گاهی اوقات برخی، از اصول فوق الذکر تعبیر به مرجعیت بالفعل می نمودند لذا امام خمینی(ره) که در مواقع متفاوت با صدور حکم حکومتی تکلیف برخی گره های کور را تعیین می نمودند، خواستار حذف کلمه ی مرجعیت از قانون شدند.بنابر اعتقاد بسیاری این نامه نیز به مثابه ی حکم حکومتی تلقی می گردد.


2-1 ) لازم به ذکر است برخی اصول قانون اساسی مصوب ???? نیز این اختیار را به ولی فقیه داده بود تا بتواند از بالا ولایت بر امور داشته باشد.


چرا که برخی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی در سال 68 ، این اصل را به عنوان یک اصل قانونی مبنی بر مطلقه بودن ولایت فقیه می دانستند.


چنانکه موسوی خویینی ها در یکی از جلسات بازنگری اشاره می نماید:"... نظر من اینست که در آن مواردی که لازم می شود همچنانکه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه انجام میدادند از همان اصل پنجم (احتمالا منظور اصل ??? بوده) یک تعبیری دارد ، اعتقاد من اینست که کاملا از آن استفاده می شود.آنجا گفته شده است : « و همه مسئولیت های ناشی از آن» من خیال می کنم برای اینکه اگر گاهی در مواقعی ولی امر، واقعا مصلحت جامعه بود یک کاری انجام بدهد، ضرورت اقتضا کرد انجام بدهد..."


2-2) برای اینکه بعدا هیچ شبهه ای به وجود نیاید بعد از رفراندوم بازنگری قانون اساسی، برای رهبری مجددا تصمیم گیری گردید و باز هم آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر این انقلاب کشف گردیدند. پس در واقع برای انتخاب مقام معظم رهبری دو بار رای گیری شده است و اصولا می بایست ایراد آن عده ی فتنه گر تنها به حدود دو ماه رهبری مقام معظم رهبری باشد چرا که در قانون جدید که مبنای عمل خبرگان برای انتخاب رهبر لحاظ گردید، کلمه ی مرجعیت حذف گردیده بود. در مورد آن دو ماه هم در قالب دو قسمت بالا جواب داده شد.


در ادامه می توانید توضیح و تشزیح دلایل گفته شده را به صورت مشروح دریابید:



  


 ابتدا لازم است اصول 5، 107 و 109 قانون اساسی قبل از بازنگری را مروری بکنیم. چرا که انتخاب رهبر در آن مقطع بر اساس قانون اساسی قبل از بازنگری صورت پذیرفته است.


قانون اساسی


   اصل 5 قانون اساسی(مصوب 1358):


  در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت بر عهده فقیه عادل و باتقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است و در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد، رهبر یا شورای رهبری مرکب از فقهای واجد شرایط بالا طبق اصل یکصد و هفت عهده دار آن می گردد.


 اصل 107 قانون اساسی(مصوب 1358):


  هر گاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب آیت الله العظمی امام خمینی چنین شده است. این رهبر، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را برعهده دارد. در غیر اینصورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند. هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می نمایند و گرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می کنند.


 اصل 109 قانون اساسی(مصوب 1358):


  شرایط و صفات رهبر یا اعضای شورای رهبری:1- صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت 2- بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کافی برای رهبری.


 


با توجه به قوانین بالا مشخص می شود شیوه و طریقه تعیین رهبر در نظام جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی 58، طبق اصل 5 و 107 به سه صورت بوده است:         
اول. یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل 5 از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته می شود، همان گونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب اسلامی آیه الله العظمی امام خمینی ـ مدظله العالی ـ، تحقق یافت. (اصل 107 سابق) 


دوم.  اگر چنین انتخابی به هر دلیلی صورت نگرفت، خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری را دارند بررسی و مشورت می کنند و یک مرجع را که دارای برجستگی خاص برای رهبری هست به عنوان رهبر، به مردم معرفی می نمایند.(اصل 107 سابق)


سوم.  در صورتی که به دلیل عدم برجستگی یا عدم امکان ترجیح یک فقیه، انتخاب یک فقیه از طرف خبرگان نیز ممکن نگردید، خبرگان 3 یا 5 مرجع واجد شورای رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می کنند. (اصل 107 سابق) 
 


  ?- در توضیح دلیل اول که در ابتدا به صورت خلاصه ذکر گردید باید گفت:


?- الف ) همانطور که واضح است صورت اول انتخاب رهبر در سال 68 صورت نپذیرفته ولی در مورد صورت دوم، سوالی که باید از آن دسته از افرادی که این شبهات را مطرح می نمایند پرسید، اینست که آیا از اصل 107 آنجا که می گوید:« خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند» اینطور بر می آید که باید فرد منتخب حتما مرجع باشد؟ یا می گوید، صلاحیت مرجعیت و رهبری داشته باشند؟ از این جمله بر می آید که رهبر باید مجتهد باشد و همانطور که در آن حال هیچکدام رهبر نیستند، ولی صلاحیت آن را دارند، نیز مرجع هم می توانند نباشند هر چند باید صلاحیت مرجعیت داشته باشند.( صلاحیت یعنی اهلیت داشتن، شایستگی و سزاواری – فرهنگ فارسی معین)


 ?- ب)  در اصل 109 قانون اساسی قبل از بازنگری، در بند 1 آمده است، صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت، که این صفت و شرط به عنوان اولین و بارزترین شرط رهبری ذکر شده است و چنان که از محتوای این بند از اصل 109 بر می‌آید، سخن از صلاحیت برای افتاء و مرجعیت است نه مرجعیت بالفعل و چنین شرطی در همه افرادی که به درجه اجتهاد نائل شده‌اند وجود دارد. پس در اصل مذکور (109) که در صدد بیان شرایط و صفات رهبری بود هیچ گونه تصریحی در مرجع بالفعل بودن رهبری ندارد.



 ?- ج) حال اگر گفته شود در اصل 107 قبل از بازنگری در آنجا که می گوید: «در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می‌کنند، هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر مردم معرفی می‌نمایند.» منظور از عبارت فوق مرجعیت بالفعل می باشد نه صلاحیت و مرجعیت شأنی؛ در جواب باید گفت جملات را منقطع از هم تفسیر نبایستی بکنیم، بلکه باید به ما قبل این جمله توجه کنید که می‌گوید، خبرگان مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند، و از این صلاحیت نیز صلاحیت  و مرجعیت شأنی استفاده می‌شود. کلمه صلاحیت به قطع به رهبری باز می گردد چرا که قرار است رهبر انتخاب شود و در صورتیکه به رهبری باز نگردد ما رهبر را مفروض گرفته ایم و این کاری لغو است، پس مراد از رهبری، رهبری شأنی است. پر واضح است کلمه صلاحیت به مرجعیت هم که بین دو کلمه رهبری و صلاحیت است نیز بر می گردد پس در صورتیکه مرجعیت و رهبری بالفعل در نظر گرفته شود تفسیر جمله مذکور این می‌شود که همه کسانی که مرجع و رهبراند، و این نتیجه لغو و بیهوده است. بنابراین در جمله بعدی که گفته هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می‌نمایند؛ در پرتو توضیحاتی که ذکر شد و به قرینه جمله قبلی منظور مرجع بالفعل نیست بلکه صلاحیت مرجعیّت مدنظر است. چنان چه اصل 109 اظهار می‌دارد.


?-د)  نیز در اصل 109 قانون اساسی قبل از بازنگری شرط دوم رهبری «بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و مدیریت کافی برای رهبری» لحاظ شده است. حال اگر بر فرض مرجعیت فعلی منظور باشد. در صورت تعدد مراجع، طبق اصل 107 خبرگان چند مرجع را یافتند، ولی هیچ کدام قدرت کافی یا مدیریت کافی برای رهبری نداشتند، در واقع بین انتخاب مراجع تقلید فاقد قدرت مدیریت یا فاقد بینش سیاسی و انتخاب مجتهد مدیر و مدبر و دارای بینش سیاسی و اجتماعی تزاحم پیش بیاید، مجلس خبرگان چه باید بکند؟


?-ه) آیت الله یزدی در جلسه پنجم بازنگری قانون اساسی در تاریخ دوازدهم اردیبهشت ماه 68 یعنی حدودا یک ماه قبل از رحلت امام(ره) در تفسیر مرجعیت می گویند:


جلسه بازنگری


    "من از اول اصلا برداشتم از اصل پنجم و اصل 107 و 109 این بود که صلاحیت مرجعیت صلاحیت ثبوتی است، یا صلاحیت به معنای قابلیت و معنای امکان است نه به معنای فعلیت. اخیراً هم یکی دو سه بار مراجعه کردم و ظاهراً از بعضی اساتید و سروران عزیز که در شورا هستند سؤال کردم که این تفسیر از کجای این اصل در آمده ؟ گفتند به هر حال ما اینطور استظهار می کنیم در اصل 5 که اصلا این مسأله مطرح نیست فقط فقیه عادل ، مدیر و مدبر مطرح است در اصل 107 هم صورت دومش، صورت اولش که خوب اکثریت مردم یک فقیه را به رهبری انتخاب کرده اند و او رهبر است . به جای خود . در صورتیکه چنین چیزی نباشد ...چنانچه در اصل 109 اتفاقا تصریح کرده به صلاحیت افتاء و مرجعیت که من می خواهم همین را قرینه بگیرم برای اینکه مقصود فعلیت نیست صلاحیت افتاء و مرجعیت . هر فقیهی که شرائط فتوا دادن را داشته باشد صلاحیت افتاء و مرجعیت را دارد . ... فقط آن جمله بعدش که خبرگان در بین کسانی که صلاحیت مرجعیت رهبری را دارند اگر یک مرجع را دارای خاصیت اضافی دیدند او را معرفی می کنند . این مرجع ظاهرا از همان مراجعی است که مورد معرفی هستند نه یک مرجع بالفعل . پس طبعاً این کلمه مرجع بعدی به این معنا نیست که یعنی یک مرجع بالفعل ...شاید خبرگان قانون اساسی همچنین منظوری نداشته اند خبرگان در بین مراجع بالفعل یعنی حتما زمانی باشد که ده تا مرجع بالفعل به معنای ده تا کسانی که هر کدامشان یک عده ای مقلد دارند ، هر کدام رساله مطبوعی دارند و وجوهات می گیرند و در اصطلاح حوزه ای ما شهریه دارند . این عناوین را داشته باشند تا بشود گفت مرجع بالفعل. من تصور نمی کنم خبرگان اول هم چنین مقصودشان بوده ، در بین کسانی که صلاحیت مرجعیت دارند صلاحیت ثبوتی میشود . آنجائی هم که بعدش دارد که اگر یک مرجع را واجد این خصوصیت دیدند یعنی یک مرجع در بین همانها . پس طبعاً این مرجع هم مرجع بالفعل نیست، ... بنابراین اصول قبلی هیچ کجا نگفته است که ما در بین مراجع یعنی کسانی که مرجعیت فعلی دارند اگر یکی را دیدیم ، بلکه در کسانی که صلاحیت مرجعیت را دارند ."   
رئیس شورای بازنگری (آیت الله مشکینی)- "آقای یزدی اینجا دارد که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته شده باشد . "       
آیت الله محمد یزدی-" این صورت اول است ومورد بحث نیست . صورت دوم را عرض میکنم که در این اصل می گوید اگر اکثریت مردم صلاحیت مرجعیت و رهبری را انتخاب کردند او رهبر خواهد بود این اصلا از طریق خبرگان نمی آید. صورت دوم این است که در غیر اینصورت یعنی مردم یکی از مراجع را به رهبریت انتخاب نکردند و اکثریت قابل اعتنائی هیچ یک از مراجع را به رهبری نمی شناسند در اینجا پای خبرگان مطرح شده که خبرگان بیایند در بین کسانی که صلاحیت مرجعیت دارند . این کسانی که صلاحیت مرجعیت دارند یعنی چه ؟ یعنی مرجعیت بالفعل دارند ، یعنی حتما چند تا مرجع هستند (مهدوی کنی- هرگاه یک مرجع … ) عرض میکنم این هر گاه یک مرجع یعنی همان کسانی که صلاحیت مرجعیت دارد . این مرجع همان یک نفر از بین همانهاست . آنها اگر همه بالفعل هستند این هم میشود بالفعل ..."  


?-و) در زمان امام راحل(ره) اعضای کمیسیون یکصد و هفت -که یکی از وظایفش تفسیر قانون اساسی در این گونه موارد است این موضوع را مورد بررسی قرار دادند که"منظور از مرجع چیست" و میزان و ملاک کدام اصل است؟ در نتیجه اکثریت اعضا در مصوبه ای معیار را "صلاحیت مرجعیت" دانستند، نه مرجع بالفعل.


 ?-ز) آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه نوزدهم خرداد 1368 در این باره می‌گوید:


 « یک نکته بود در قانون اساسی گذشته که می‌گفت از میان مراجع ذیصلاح یا کسانی‌که صلاحیت رهبری دارند، صلاحیت مرجعیت دارند، اینکه من "یا" می‌گویم چون دو نظر در تفسیر آن است که آیا مرجعیت بالفعل برای رهبری لازم است یا کسانی که صلاحیت رهبری دارند. ما در انتخابات قبلی که قائم مقام رهبری را انتخاب کردیم(سال 1364)،  [نظر] خبرگان [این بود] که منظورقانون، آن کسی است که صلاحیت مرجعیت را داشته باشد نه مرجعیت فعلی را، چون در آن زمان مرجعیت نداشتند ولی همه صلاحیت را تأیید کردند. و روی آن رأی دادیم. ....»


   


 ?- با همه این تفاسیر و دلایل برخی افراد چه در مجلس تدوین قانون اساسی 1358 و یا بعدا تفسیر می نمودند که مراد از آمدن کلمه مرجع همان مرجعیت بالفعل بوده است و این تفاسیر ممکن بود بعدا در انتخاب رهبر مشکل ایجاد نماید لذا  امام (ره) در جواب نامه آیت الله مشکینی برای درخواست نصیحت در تدوین قانون اساسی و برای اینکه بعدا مشکل و تفسیری غیر از تفاسیر بالا صورت نگیرد در نامه ای خواستار حذف کلمه مرجعیت از قانون اساسی شدند تا این مشکلها پیش نیاید.


?-الف) ایشان در نامه خود آورده بودند.


 حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ علی مشکینی - دامت افاضاته


بسم الله الرحمن الرحیم


پس از عرض سلام ، خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسی بیان کنم .هر گونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند. من دخالتی نمی کنم . فقط درمورد رهبری ، ماکه نمی توانیم نظام اسلامی مان را بدون سرپرست رها کنیم . باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامی مان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم واصرار داشتم که شرط "مرجعیت " لازم نیست . مجتهد عادل مورد تایید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت می کند. اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است . در این صورت او ولی منتخب مردم می شود وحکمش نافذ است . در اصل قانون اساسی من این را می گفتم ، ولی دوستان در شرط"مرجعیت " پافشاری کردند، من هم قبول کردم . من در آن هنگام می دانستم که این درآینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست . توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال خواستارم . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .


 روح الله الموسوی الخمینی


9/2/68


         


 برخی این نامه امام(ره) را حکم حکومتی دانسته و بر لازم الاطباع بودن آن تاکید نموده بودند چرا که حکم حکومتی واجب بوده و می بایست اجرا گردد.


 ?-ب)  آیت الله امینی نیز در جلسه بازنگری قانون اساسی بیان نموده بودند:"... مسئله دیگر که حذف مرجعیت بود . در اول، کمیسیون اینجوری بود که خود مرجع را ذکر کرده بود. یعنی یکی از اولویت ها . امام فرموده بود که شرط حتمی نباشد بعد کمیسیون هم همین کار را کرد و گفت خوب شرط حتمی نباشد ، اما یکی از اولویت ها باشد . اما بعداً با یک مطالعه ثانوی این تصمیم گرفته شد که مرجعیت حذف بشود . برای دو جهت :   
یکی اینکه اصلا مرجعیت یک چیزی نیست که شرعا ما یک امتیازی داشته باشیم . آن کسی که ولی فقیه است عبارت از آن است که در واقع این فقیه و مجتهد عادل باشد ، اما مرجعیت شرط نیست . این یک .      
و مطلب دوم اینکه فکر شد که ممکن است در آینده این مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و یک کسانی که اینها مرجع هستند و واجد سایر شرایط رهبری نیستند یک عده ای از طرفدارانشان بخواهند با سر و صدا این را جلو بیاندازند، از این جهت فکر کردیم بهتر است که اصلا لفظ مرجعیت ذکر نشود . اما این معنائی که مرجعیت ذکر نشده به این معنا نیست که به شرط لا است، بلکه لا به شرط است و صلاح این بود که این لفظ در اینجا نیاید که در سابق آمده بود . بهتر این است که ذکر نشود ، خود خبرگان می دانند اگر یک جای مناسبی بود خود انتخاب می کنند . اما یک چیزی نباشد که دست دیگران قرار بگیرد ، چون یک چیز شرعی هم نبود ."


  ?-ج) در تاریخ 14 خرداد و در جلسه ای که بعدازظهر آن روز توسط خبرگان رهبری به ریاست آیت‌الله مشکینی و با حضور اکثریت اعضای آن رسمیت یافت در ابتدای جلسه ، علی‌رغم آن که آیت‌الله منتظری پس از عتاب حضرت امام‌، با ارسال نامه مورخ 68.1.7 رسماً استعفای خود از قائم‌مقام رهبری را اعلام داشته و حضرت امام (ره) نیز طی جوابیه‌ای به تاریخ 68.1.8 از این اقدام استقبال کرده و آن را پذیرفته بودند، اعضای خبرگان به منظور مرتفع ساختن هرگونه شائبه‌ای در این زمینه، طی یک رأی‌گیری، استعفا و برکناری ایشان از این مسئولیت را به رسمیت شناختند و آن‌گاه وارد شور برای تصمیم‌گیری درباره ولایت امر و رهبری نظام گردیدند و با توجه به تفاسیر، مصوبات و نامه امام(ره) حضرت آیت الله خامنه ای با رای   9/80 درصد حاضران در مجلس خبرگان که شامل 72 درصد کل اعضا بودند، به رهبری انتخاب گردیدند.


 در ادامه و برای اینکه تمامی حرف و حدیث ها تمام شود، خبرگان مردم یکبار دیگر بعد از همه پرسی بازنگری قانون اساسی مسئله رهبری آیت الله خامنه ای را با توجه به قانون اساسی جدید به شور گذاشتند که باز هم آیت الله خامنه ای به رهبری نظام برگزیده شدند. چنان که آقای هاشمی رفسنجانی  از اعضای مجلس خبرگان رهبری در این زمینه میگوید: «... برای انتخاب آیت الله خامنه‏ای دوباره رأیگیری کردیم، اول بر اساس حکم امام موقتاً آیت الله خامنه‏ای را انتخاب کردیم. بعداً که قانون اساسی اصلاح شد، بر اساس قانون اساسی دوباره رای گیری کردیم بیشتر از بار اول رأی آوردند و به صورت دائمی انتخاب شدند"



 تاییدات 


 مرحوم امام (ره) قبل از ارتحال اشاراتی به صلاحیت آیة الله خامنه‌ای برای رهبری داشتند که راهنمای خوبی برای خبرگان شد. آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه می‌گوید:


 "در جلسه‌ای که با حضور روسای سه قوه و برخی از آقایان، خدمت امام رسیده و نگرانی خود را از خلاء رهبری بعد از عزل آقای منتظری توسط ایشان ابراز کردیم، امام‌قدس سره فرمودند: «خلا رهبری پیش نمی‌آید، شما آدم دارید». گفتیم: چه کسی؟ ایشان در حضور آقای خامنه‌ای فرمودند: «همین آقای خامنه‌ای» که بعد از آن، آقای خامنه‌ای خدمت امام عرضه داشتند که نقل مطالب این جلسه را بر ما تحریم کنید و حضرت امام نیز چنین کردند."


 "...بعدها در جلسه‌ای که تنهایی خدمت امام رسیدم، مطالب خود را با صراحت بیش‌تر بیان کرده و گفتم: آقا با وضعیت به وجود آمده، درباره رهبری چه کنیم؟ ما که کسی را نداریم و ... حضرت امام‌قدس سره فرمودند: «با وجود آقای خامنه‌ای چرا این قدر تردید به خود راه می‌دهید؟»"


مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل می‌کند:


"وقتی که آیت اللّه خامنه‌ای در سفر کره (شمالی) بودند، امام گزارش‌های آن سفر را از تلویزیون ‌می‌دیدند. منظره دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانی‌ها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود. امام بعد از آن‌که این‌ها را مشاهده کردند، فرمودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.»"



 نیز پس از این انتخاب، مراجع بزرگوار تقلید، علما و شخصیت‌ها، هر یک در پیام‌ها، سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و... ، ضمن تایید این انتخاب از آن به عنوان  «هدایتی الهی»، «انتخابی شایسته»، «مایه دل‌گرمی و امیدواری ملت ایران و یأس دشمنان» یاد کرده  و  از مقام معظم رهبری  با عنوان «شخصیتی ممتاز»، «واجد همه شرایط رهبری» و «صالح‌ترین فرد برای این منصب» نام بردند.


 


آیت الله گلپایگانیآیت الله آملیآیت الله اراکیآیت الله بهاء الدینی


 


  آیت اللّه العظمی گلپایگانی‌ در بخشی از پیام خود خطاب به ایشان چنین نوشت:


... از خداوند متعال مسألت دارم که تأییدات خود را بر شما در منصب حساس رهبری جمهوری اسلامی ایران مستدام بدارد.


 


 آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی‌ نیز چنین بیان داشت:


... انتخاب شایسته شما از سوی مجلس خبرگان، موجب امید و آرامش گردید؛ چرا که شما شخصیتی متفکر، عارف به اسلام و صاحب درایت و تدبیر هستید.


 


آیت اللّه العظمی اراکی‌:


... انتخاب شایسته حضرت عالی، مایه دل‌گرمی و امیدواری ملت قهرمان ایران است.


 


آیت اللّه  بهاءالدینی‌:


... از همان زمان، رهبری را در آقای خامنه‌ای می‌دیدم؛ چرا که ایشان ذخیره الهی برای بعد از امام بوده است. باید او را در اهدافش یاری کنیم. باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه، کار ساده‌ای نیست.


 


آیت اللّه مهدوی کنی:


...این الهامی بود از الهامات الهی و هدایتی بود از هدایت معنوی روح حضرت امام.


 


آیت اللّه صالحی مازندرانی:


حضرت آیت اللّه خامنه‌ای، بهترین، پاکیزه‌ترین و گواراترین ثمره‌ای است که شجره طیبه مجلس خبرگان، به امت اسلامی تقدیم کرده است. کسی انتخاب شد که مرد دیانت و سیاست و مرد جهاد و اجتهاد است و از شجره طیبه رسالت و ولایت می‌باشد.


 


آیت اللّه سید کاظم حائری:


...آن‌چه برای من خیلی مشخص بود، مسأله اخلاص ایشان است که ایشان جز خدا چیزی را در نظر ندارد. اخلاص از ایشان می‌بارد. اخلاص ایشان خیلی روشن است برای من. ایشان به بهترین وجه ممکن، الا‌ن دارد کشور را اداره می‌کند.


آقای یوسف صانعی:


آیت اللّه خامنه‌ای، نه تنها مجتهد مسلّم می‌باشد، بلکه فقیه جامع الشرایط واجب‌الاتباع می‌باشد.


 


آقای هاشمی رفسنجانی:


تمامی مناصبی که آیت اللّه خامنه‌ای قبول کردند، با اصرار فراوان دیگران بوده و در قلب این مرد، غیر از اطاعت خدا و خدمت و ادای فریضه الهی، چیز دیگری وجود ندارد.


 


 آیت الله منتظری نیز در پیامی برای آیت الله خامنه ای آرزوی موفقیت نمود. متن پیام تبریک ایشان به آیت الله خامنه ای به شرح زیر می باشد:


 


بسم الله الرحمن الرحیم


جناب مستطاب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته


پس از سلام و تحیت و تسلیت به مناسبت ضایعه جبران ناپذیر و مصیبت عظمای عالم اسلام، ارتحال روح خدا پیشوای عالیقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قائد عظیم الشان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره الشریف) که به همه جهانیان درس فداکاری و مبارزه و قیام در برابر طاغوتها و مستکبران را آموخت، از خداوند قادر متعال مسالت می‎نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری نماید تا ان شاء الله موفق شوید به کشور و به ملت مسلمان ایران که در راه تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب این همه گذشت و فداکاری از خود نشان داد و با همه وجود در صحنه انقلاب باقی است خدمات شایسته و سازنده ای انجام دهید و با حفظ سیاست نه شرقی و نه غربی در تقویت کشور و پیشبرد مبانی و موازین شرع مبین کوشش فرمایید و دشمنان خارجی و داخلی اسلام و کشور را از هر جهت ناامید و مایوس نمائید.


ان شاء الله در مسائل مهمه و سرنوشت ساز مشورت با حضرات آیات عظام و علماء اعلام و شخصیتهای متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود.


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


‏68/3/23 - حسینعلی منتظری


  


  در آخر با کلامی از آیة الله بهاء الدینی دربار? آیة الله خامنه‌ای بحث را به پایان می‌رسانیم:


  بعد از فوت امام اگر بشود به کسی اعتماد کرد به این سید (آیة الله خامنه‌ای) است. ایشان از همه افراد به امام نزدیک‌تر است. کسی که ما به او امید داریم،  آقای خامنه‌ای است. باید به او کمک کرد که تنها نباشد. شما از ما قبول نمی‌کنید و تعجب می‌کنید ولی این دید ماست و نزد ما محرز است.

 

منبع : وبلاگ ارزشیها


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع امام ورهبری نظر
اسلام از دیدگاه امام خمینی -بخش دوم


*   این دژ بزرگ اسلام ، و این دژ بزرگ روحانیت ، هر دو آن مورد نفرت اجانب است.


*    اسلام حکومت ها را موظف به خدمت کرده است.


*    اسلام در خدمت مستضعفین است.


*   اسلام خیرخواه شماهاست ، اسلام [در] دنیا و آخرت شما را سعادتمند می کند.


*   اسلام برای ما همه چیز آورده است.


*   اسلام برای نجات مستضعفین آمد ه است.


*   اسلام دین آزادی و استقلال است.


*   اسلام مادیات را به تبع معنویات ، قبول دارد .


*  اسلام یک مکتبی است که برای انسان سازی آمده است.

*  اسلام هم تربیت باطنی می کند و هم حفظ مصالح دنیوی .


*  قوانین اسلام به نیاز های انسان پاسخ می گوید. این قوانین بسیار صریح و روشن هستند.


*  اسلام در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ، نیازهای مردم را برای ترقی واقعی بر می آورد.


*  مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست ، یک مکتب معنوی است ؛ مادیات را در پناه معنویت اسلام قبول دارد : معنویات ، اخلاق ، تهذیب نفس.


 *  اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است ، و نه دعوتش به خصوص مادیات است ؛ هر دو را دارد. یعنی اسلام و قرآن کریم آمده اند که انسان را ، به همه ابعادی که انسان دارد ، بسازند او را ، تربیت کنند او را.


 *   اسلام یک حکومتی است که یک جنبه اش حکومت سیاسی است و یک جنبه اش حکومت معنوی .


*   اسلام یک دین عبادی - سیاسی است که در امور سیاسی اش عبادت مُنـْضمّ است ، و در امور عبادی اش سیاست .


*   رسول الله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول الله- صلی الله علیه وآله و سلّم- تشکیل حکومت داده است.


*  اسلام دین سیاست است، حکومت دارد.


*   احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است.


*  فعالیت سیاسی یکی از وظایف مذهبی مسلمانان است . 


*   والله اسلام تمامش سیاست است .


*   « سیاست مُدُن » از اسلام سرچشمه می گیرد.


*   دین اسلام یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است ، حتی عبادتش .


*  اسلام برای همه چیز ، برای همه زندگی ها برنامه دارد .


*  اسلام برای تمام زندگی انسان ، از روزی که متولد می شود تا موقعی که وارد قبر می شود ، دستور و حکم دارد.


*  در احکام مقدس اسلام ، بیش از امور عبادی ، در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده است.


*   اسلام برنامه زندگی دارد ؛ اسلام برنامه حکومت دارد.


*  احکام اسلام احکامی است که بسیار مترقی است ، و متضمن آزادی ها و استقلال و ترقیات .


*  هر کشوری که به قوانین اسلام عمل نماید ، بدون شک از پیشرفته ترین کشورها خواهد شد .


*  اسلام خود از پایه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است .


*   اسلام بود و این صداهای الله اکبر که شما را به پیروزی رساند .


*  اسلام بود که شما را راه انداخت ، و به شما چنان قدرتی داد که در مقابل این قدرتهای شیطانی بزرگ ایستادید و نترسیدید.


*   بازگذاشتن دست کسانی که قصد تو طئه نسبت به اسلام و ملت را دارند خیانت است .

 


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع امام ورهبری نظر
اسلام از دیدگاه امام خمینی - بخش اول

*   اسلام بالاترین مکتب است. اسلام از همه مکتب های عالم منزه تر است .
 
*   اسلام برای بشر آمده است ، نه برای مسلمین و نه برای ایران.ا نبیا مبعوثند بر انسانها ؛ و پیغمبر اسلام مبعوث بود بر  انسانها.
 

*   اسلام برای تهذیب انسان آمده است.


*   اسلام مکتب انسان ساز است.

*   اسلام برای تربیت انسان آمده است. مطلب در برنامه اسلام ، انسان است و  تربیت انسانی .


*   اسلام با هر چیز که انسان را به پوچی و از خود بیگانه شدن می کشاند ، مبارزه  می کند .

*   اسلام برای این انسانی که همه چیز است، یعنی از طبیعت تا ماوراء  الطبیعه ، تا عالم الوهیت مراتب دارد؛اسلام تز دارد ، برنامه دارد اسلام .


*  ملت ایران با داشتن مکتب مترقی چون اسلام ،دلیلی ندارد که برای پیشرفت و تعالی خود ،از الگوهای غربی و یا کشورهای کمونیست تقلید کند.


*   اگر همه چیز اسلامی بشود ، یک جامعه ای پیدا می شود غیر قابل فساد.


*   اسلام برای اصلاح جامعه است.

*  حقوق اسلام یک حقوق مترقی و متکامل و جامع است.


*  اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است ، و انسان رابه  بازداری از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضد انسانی دعوت  می کند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوری های مفید بشر -که  حاصل تجربه های اوست- سازگار نباشد؟


 *   اسلام در اعلی مرتبه تمدن است ؛  مراجع عالی قدر اسلام در اعلی مرتبه تمدن  هستند.

*  در اسلام تمام آثار تجدد و تمدن مجاز است ، مگر آنهایی که فساد اخلاق  بیاورند، فساد عفت بیاورند. اسلام آن چیز هایی که مخالف با مصالح ملت بوده است ، آنها را نفی کرده ؛ آنهایی را که موافق با مصالح ملت است ، آنها را اثبات  کرده است.

*   آن چیزهایی که اسلام جلویش را گرفته است ، همینهایی است که جوانهای ما را به تباهی می کشد.

*   در اسلام یک قانون است، وآن قانون الهی ‍[است که] حکمفرماست.

*   ما معتقدیم تنها مکتبی که می تواند جامعه را هدایت کند و پیش ببرد ، اسلام  است. و دنیا اگر بخواهد از زیر بار هزاران مشکلی که امروز با آن دست به گریبان است، نجات پیدا کند و انسانی زندگی کند، انسان گونه ؛ باید به اسلام  روی بیاورد .


*   اسلام برای نجات بشر آمده است.

*   مکتب اسلام مکتب انسان سازی است .


*    اسلام برای سازندگی آمده است ،و نظر اسلام به ساختن انسان است.

*  جامعیت و همه جانبه بودن قوانین اسلام ، آنچنان که اگر کسی آن را بشناسد ،معترف خواهد شد که از حد و مرز فکر بشر بیرون است ، و ممکن نیست زاییده قدرت علمی و تفکر انسان باشد.

*    اسلام برای ملیت خاصی نیست و ترک و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ و قبیله و زبان ، در این نظام ارزش ندارد.

*    در اسلام اساسا نژاد مطرح نیست، عربی و عجمی و سایر گروه ها ،ابداً مطرح نیست . اسلام برای تربیت انسان آمده است مطلب در برنامه اسلام، انسان است و تربیت انسانی.

*   اسلام آمده است تا  تمام ملل دنیا را ،عرب را ،عجم را ،ترک را ، فارس را ، همه را با هم متحد کند ؛ و یک امت بزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار کند ؛ تا کسانی که می خواهند سلطه بر این دولت های اسلامی و مراکز اسلام  پیدا بکنند نتوانند ،به واسطه اجتماع بزرگی که مسلمین از هر طایفه تشکیل می دهند.


*    این قدرت اسلام است که طوایف مختلفه را در زیر یک سقف جمع کرده است.


*   من مکرر اعلام کرده ام که در اسلام ،نژاد ،زبان ،قومیت و ناحیه مطرح نیست.


*   در قانون اسلام فرقی ما بین اشخاص نیست .


*    اسلام دین افراد مجاهدی است که دنبال حق و عدالتند ؛ دین کسانی است که آزادی و استقلال می خواهند ؛ مکتب مبارزان و مردم ضد استعماری است.


*   باید سعی کنیم تا حصار های جبر و خرافه را شکسته ، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی-صلی الله علیه و اله-برسیم.


*   شیاطین دنبال این هستند که این اسلام را بشکنند .


*   امروز اسلام در مقابل تمامی کفر است.


*  هیچ قدرتی در مقابل اسلام نیست.


*  اسلام  را مقتدای خودتان قرار بدهید ، و در مقابل اسلام خاضع باشید.


*   اسلام عزیز تر از آن است که ما تصور می کنیم .


*   مکتب اسلام ، مکتب تهذیب است.


*   اسلام مادیات را چنان تعدیل می کند که به الهیات منجر می شود.


*   اسلام همه چیز را گفته است ؛ لکن اشکال از مسلمین است .


*   مشکل عمده مسلمین ، همان دوری از اسلام و قرآن است .


*   چنانچه ملت ها از اسلام اطلاع پیدا کنند ،خواهند فهمید که هر چه می خواهند در اسلام وجود دارد.


*   این کشور هر چه صدمه خورده است ، از کسانی بوده که اسلام را نمی شناخته اند.


*   آنهایی که نظر سوء نسبت به اسلام دارند ، از باب این است که اسلام را درک نکرده اند.


*   من نصیحت می کنم که مسیر خودتان را از اسلام جدا نکنید ، مسیر خود را از روحانیت جدا نکنید ، این قدرت الهی را ، این قدرت روحانیت را که یک قدرت الهی است از دست ندهید.


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 با موضوع امام ورهبری نظر
چند خاطره ناگفته ار رهبر انقلاب
حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مروی روز دوشنبه در همایش علمی کاربردی تبلیغ ویژه اعزام مبلغین دهه فجر و دهه آخر صفر که در مرکز همایش‌های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار شد با بیان برخی از خاطرات ناگفته‌ای از زندگی رهبر معظم انقلاب پرداخت.در ادامه مهم ترین بخش های این سخنان را بخوانید.

 *چند سال پیش پوتین رئیس جمهور وقت روسیه برای نخستین بار در طول 30 سال انقلاب به ایران سفر کرد و کسانی که وی را می‌شناسند می‌دانند که بسیار چارچوب‌مند و منضبط بر اصول دیپلماسی است اما با این حال چند بار پرسیده بود که دیدار با رهبر جمهوری اسلامی آیا انجام می‌شود یا نه. در این دیدار رهبری به نکاتی از تاریخ شوروی و قبل از آن اشاره می‌کنند که برای رئیس جمهور وقت روسیه جدید بوده است، پس از دیدار مسئولین دستگاه دیپلماسی می‌گفتند رفتار وی تغییر کرده بود و شخصا و نه از طریق وزیر خارجه خود به وزیر خارجه وقت کشورمان گفته بود که شما حتما سفری به روسیه داشته باشید تا با هم گفتگو کنیم. دربرگشت به کشور روسیه خبرنگاری از وی درباره نظرش راجع به رهبری ایران می‌پرسد و وی در پاسخ می‌گوید «من مسیح را ندیده‌ام اما تعاریف او را در انجیل شنیده و خوانده‌ام، من مسیح را در رهبری ایران دیدم».


 * ما قبل از انقلاب به منزل ایشان رفت و آمد داشتیم، منزل آقا پاتوق بسیاری از طلاب و دانشجویان بود و ما هم زیاد آنجا می‌رفتیم، من می‌توانم شهادت بدهم منزل ایشان هیچ تفاوتی با قبل از انقلاب نکرده است. خود آقا تعریف می‌کردند که خانواده ما یک وقت رفته بودند منزل برخی از مسئولین دیده بودند دور تا دور اتاق پشتی قالیچه‌ای گذاشته‌اند و بعد می‌فرمودند واقعا چه لزومی دارد که خانه پشتی قالیچه‌ای داشته باشد، آیا نمی‌شود با پشتی معمولی زندگی کرد.


*13 یا 14 سال قبل یکی از مسئولین که می‌خواست آپارتمانی به قیمت 20 میلیون تومان در تهران بخرد و نامه‌ای به من داد که به دست رهبری برسانم، نامه را که به آقا دادم نگاهی کردند و گفتند واقعا نمی‌شود این خانه را ارزان‌تر بخرد، اصلا چه لزومی دارد منزل 20 میلیون تمانی بگیرد، بعد به من گفتند «می‌ترسم در حکومت و جامعه ما طبقه جدیدی از مرفهین ایجاد شود که به بیت‌المال هم دست اندازی کنند». خود آقا می‌گفتند ما در کل خانه تنها یک فرش دستباف داریم که جهیزیه همسرم بوده که نگه داشته‌ایم و بقیه خانه موکت است. قبل‌تر دفتر کار رهبری بالا بود و منزلشان طبقه پایین، ایشان تعریف می‌کردند «گاهی من ظهر‌ها پایین می‌رفتم تا یک یا دو ساعتی پیش خانواده باشم و کار را هم انجام دهم به خاطر کمردردی که دارم گفتم یه مبل دو نفره خریدند و آن را بردند منزل شب که رفتم خانه دیدم خانواده مبل را دم در گذاشته‌اند گفتم برای چی این را گذاشتید دم در، خانمم گفت که آقا زندگی ما تا حالا طلبگی بوده این هم به زندگی ما نمی‌خورد، توضیح دادم که این مبل برای کار است که وقتی خانه هستم بتوانم هم کنار شما باشم هم بتوانم به کارها برسم که با کلی اصرار خانواده پذیرفتند ولی گفتند فقط همین یکی را تحمل می کنیم نه بیشتر».


* خانواده ما تعریف می‌کردند در مهمانی‌هایی که گاهی خانواده آقا هم حضور دارند خانواده رهبری ساده‌ترین لباس‌ها را به تن دارند و ساده‌ترین لباس را همسر آقا می‌پوشند، خود حضرت آقا هم همواره ساده‌ترین لباس‌ها را به تن می‌کنند و سعی می‌کنند لباس‌ها با کمترین قیمت تهیه شود.


* آیت‌الله خامنه‌ای به برخی مسئولین تاکید می‌کردند که هدایایی که از خارجی‌ها می‌گیرید و گران قیمت است مال بیت‌المال است نه مال خودتان؛ برای مثال به یکی از معاونین وزرا یک بنز گران قیمت هدیه داده شده بود که آقا گفته بود اینها در برابر هدایایی است که از بیت المال می‌برید پس مال بیت‌المال است، هدایایی هم که به خودشان داده می‌شود را یا به آستان قدس می‌دهند یا پخش می‌کنند.


*یک بار یکی از سران عرب چهار یا پنج عبای گران قیمت به آقا داده بود و آقا عباها را به من داده و گفتند این را ببر قم بفروش از پولش 14 و یا 15 عبا بخر بده به طلاب.


* چند سال قبل شب عید فطر دفتر بودیم برای استهلال و کار‌های آن، نماز را به امامت ایشان خواندیم بعد از نماز گفتند افطار را برویم منزل ما و ما تعارف کردیم که نه اگرچه تمایل داشتیم که برویم ایشان اصرار کردند که نه بیایید منزل ما، ما هم رفتیم، سر سفره چای بود و نان و پنیر و ظرفی حلوا، ما با این غذا‌ها خودمان را سیر نکردیم که برای غذای اصلی جا داشته باشیم، به اشاره از خادم آقا که پیرمردی است پرسیدیم خبری است گفت نه همین غذاست. وقتی آقا رفتند این خادم گفت خانواده آقا رفته‌اند مشهد و برای خانه یک ظرف بزرگ حلوا درست کرده‌اند افطار همین را هر شب می‌خوریم، درباره سحری پرسیدیم گفت «هر شب من یک آبگوشتی برای سحر بار می‌گذارم و سحر با آقا می‌خوریم.»


*مسئول حوزه هنری سازمان تبلیغات یک بار تعریف می‌کرد حدود 20 تا 30 جلد کتاب از مجموعه‌هایی که جدید منتشر شده را برای آقا فرستاده است و ایشان بعد از چند ماه کتاب‌ها را در حالی که برای همه آنها حاشیه نوشته بودند، پس فرستادند.


*درس خارج از ایشان خیلی کار می‌برد به انصاف از درس‌های بسیار خوب حوزه هم است، یک بار به آقا عرض کردم آقا دوستان رادیو مایلند درس شما را پخش کنند و درس برخی از مراجع قم را هم پخش می‌کنند، پرسیدند آیا درس همه پخش می‌شود و این امکان برای همه است، گفتم نه مگر رادیو چه‌قدر ظرفیت دارد، بعد گفتند پس من هم نمی‌خواهم پخش شود. 


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ سه شنبه 88/11/13 با موضوع امام ورهبری نظر