سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

منوی اصلی

صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو مطالب
عناوین مطالب وبلاگ
تعداد بازدیدها:


در باره من

کمیل سعیدی

 

آرشیو مطالب

بهمن 1388
اسفند1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389

آرشیو موضوعی

اخبار[7] . امام ورهبری[7] . انقلاب اسلامی[7] . اصطلاحات سیاسی[6] . اخبار صهیونیسم[4] . صهیونیسم[4] . خاطرات دفاع مقدس[2] . طنز سیاسی - اجتماعی[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى . . نوسازی، فرضیات تئوریک نوسازی، ایستارهای سنتی، ایستارهای مدرن . صهونیسم . اصطلاحات سیاسی- تروریسم . اخبارصهیونیسم . اخلاق . انقلاب اسلامی -امام ورهبری . تحجر - تحجر حزبى و سیاسى - عوامل و نشانه هاى تحجر . تحجر ، تحجر حزبى و سیاسى ، عوامل و نشانه هاى تحجر و راه کارهاى م . خاطرات . صهیونیسم و بهائیت .

پیوندهـــــــــا

عاشق آسمونی
گاهِ رهایی
*پرواز روح*
TOWER SIAH POOSH
هه هه هه.....
مُهر بر لب زده
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
رشادت
کلبه حقیرانه من

فروشگاه اینترنتی ایران تجارت
هادی
تنهاترین زن

برو بچه های ارزشی
مذهب عشق
مذهب
.*عکس*.
رهروان حسینی ، فدائیان خمینی،پیروان خامنه ای
Ali 09357004336
اگر علم در ثریا باشد مردانی از فارس به آن دست می یابند(پیامبرص)
دریچه
آســــــمــونـــی بــاش
دنیای واقعی
برگی از دفتر زندگی


موعود پرواز نیلوفرعاشق
طلبه میلیونر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
سوز و گداز
موج آزاد اندیشی اسلامی
هنوز
فاااااصله...
وبلاگ دزدی
درد ما جز به ظهورش مداوا نشود...









بزرگترین پایگاه دانلود

یا حسین
ایــ عزیـــــز ـــــــران
· قالب های مذهبی

امکانات


این سایت را صفحه خانگی خود کنید ! تماس با مدیر سایت ! اضافه کردن این سایت به علاقه مندیها ! لینک RSS

 


طراح قالب

امیرحسین مهدی پور


Powered By
BLOGFA.COM

فرهنگ سیاسى در نگاه رهبرى (2)
فرهنگ سیاسى در نگاه رهبرى (2)
فرهنگ سیاسى در نگاه رهبرى (2)
رابطه دین و سیاست
قبلاً این نکته را بیان کردیم که هر جامعه و ملتى فرهنگ سیاسى خاص خود را دارد، فرهنگ سیاسى نیز خود ریشه در فرهنگ اصیل یک جامعه و ملت دارد و در هر فرهنگى یک سرى اصول بنیادین وجود دارد که نوع تعامل آنها با یکدیگر ساختار و ساختمان فرهنگ سیاسى را از سایر فرهنگ هاى سیاسى متمایز مى کند. از جمله مهم ترین این اصول نوع رابطه دین و سیاست در آن فرهنگ است. از آنجا که شناخت صحیح فرهنگ سیاسى از منظر رهبر انقلاب، بدون درک رابطه دین و سیاست از نگاه ایشان ناممکن است، در این قسمت ضرورى است در حد لازم به آن بپردازیم.
به جز مارکسیست ها که دین و سیاست را همچون اخلاق و حقوق و مانند آن تابعى از اقتصاد مى دانند و نگاه منفى و الحادى نسبت به دین دارند، دو گروه دیگر یعنى روشنفکران سکولار و برخى از مقدس نماها رابطه دین و سیاست را در تباین و تضاد مى بینند، رهبر معظم انقلاب هیچ یک از فرضیه هاى مذکور را برنمى تابند و با استدلال وحدت دین و سیاست را به روشنى اثبات مى کنند، ایشان مى پرسد:
سیاستمدارانى که دائماً دم از جدایى دین و سیاست مى زنند و کسانى از مدعیان دین دارى که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار مى کنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیده اند؟ آیا فکر کرده اند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همه امور سیاسى را، یعنى حکومت را، قانون را، صف بندى هاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیاى خدا مرتبط مى کند؟
در نگاه معظم له وحدت دین و سیاست با چهار دلیل زیر اثبات مى شود:

1. سیره سیاسى انبیاء الهى؛

مبارزه پیامبران الهى با طاغوت هاى زمان و طبقات مترف و ملأ، تشکیل نظام سیاسى و اداره جامعه، پرداختن به امور سیاسى اجتماع و تشکیل حکومت دینى به ویژه از سوى رسول خدا محمد بن عبدالله(ص) در مدینة النبى بیانگر آن است.

2. ماهیت آیات قرآنى؛

آیات کریمه قرآن به روشنى وحدت دین و سیاست را بیان مى کند به گونه اى که جاى انکار براى کسى نمى ماند. رهبر انقلاب از کسانى که دین را از سیاست جدا مى دانند مى پرسد:
آیا در آیه «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوّى وعدوّکم اولیاء» و آیه «ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فى الارض ولا یصلحون» یا آیات معرفى حزب اللّه و حزب الشیطان یا آیات ولایت الله، یا آیات حکم به غیر ما انزل الله، اندیشیده و در آن تأمل کرده اند؟
در ادامه مطلب مى خوانیم آیا اعمال و رفتار سیاسى و اجتماعى انسان ها که بیشترین بخش زندگى آنهاست بدون جزاست؟ پس «ووجدوا ما عملوا حاضراً» و «وُفیّت کُلُّ نفس ما عملت» چیست؟ همچنین از صدها آیه قرآن و احادیث مسلم درباره جهاد و حیات طیّبه قرآنى مى پرسند و اعلام مى دارند که این امور بدون حاکمیت دینى و ولایت الله اجرایش ناممکن است. بنابراین نقش و ارزش سیاست در دین را نمى توان دست کم یا نادیده گرفت.

3. هدف احکام الهى؛

بر این اساس نظام اسلامى در اهداف خود عدالت، رفاه مادى و معنوى، توزیع عادلانه ثروت، گسترش دین در سطح جهانى و اجراى احکام فقهى، سیاسى، نظامى، فرهنگى و اجتماعى و مانند آن را پى مى گیرد. روشن است بدون وحدت دین و سیاست، امکان اجراى این امور به شکل صحیح وجود ندارد، بدون داشتن اقتدار سیاسى ـ نظامى ناشى از حکومت قدرتمند دینى نمى توان ما انزل الله را اجرا کرد.

4. ولایت و سیره ائمه اطهار(ع)؛

در این زمینه معظم له به فلسفه عید سعید غدیر خم، تشکیل نظام اسلامى از سوى برخى از امامان معصوم(ع) و تلاش براى استقرار نظام اسلامى از سوى سایر امامان شیعه اشاره مى کنند، رهبر انقلاب ولایت را اساسى ترین مسئله دین معرفى مى کنند چون ولایت، نشانه و سایه توحید است. ولایت یعنى حکومت، چیزى است که در جامعه اسلامى متعلق به خداست و از خداى متعال به پیامبر و از او به ولىّ مومنین مى رسد. ایشان درباره فعالیت سیاسى ائمه(ع) مى گویند:
خط جهاد و مبارزه ائمه(ع)... در تمام دوران دویست و پنجاه ساله و در شکل هاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارائه تصویرى روشن از معرفت اسلامى است و ثانیاً، تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسى در جامعه اسلامى و ثالثاً، تلاش و کوشش براى تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظم اسلام(ص) و همه پیامبران؛ یعنى اقامه قسط و عدل و زدودن انداد الله از صحنه حکومت و سپردن زمام اداره زندگى به خلفاء الله و بندگان صالح خداوند.
تز جدایى دین از سیاست در غرب از نظر رهبر انقلاب ناشى از عملکرد منفى کلیسا و مبارزه با افکار نوى علما و دانشمندان بوده است و سپس این فکر را در دنیاى اسلامى بین روشنفکران ترویج کرده اند. سلاطین و مستبدان، روشنفکران وابسته و روحانیان دربارى از جمله کسانى بوده اند که براى حفظ منافع نامشروع خود در کنار استعمارگران اندیشه سکولار را در جوامع اسلامى ترویج داده اند.
معظم له همچنین به نقش احیاگر انقلاب اسلامى امام خمینى در پیوند نوین دین و سیاست و به تعبیر دقیق تر احیاى وحدت دین و سیاست اشاره مى کنند و ثمرات ارزشمند حاکمیت این پارادایم را در امور زیر خاطرنشان مى کنند:
1 ـ تجدید حیات اسلام در جهان جدید؛
2 ـ بازگشت روح عزت اسلامى به مسلمانان؛
3 ـ سرنگونى نظام طاغوتى شاهنشاهى پهلوى؛
4 ـ تشکیل حکومت اسلامى در ایران؛
5 ـ استقلال، آزادى و اصل نه شرقى ـ نه غربى؛
6 ـ ارائه مکتب سیاسى اسلام و تبیین ابعاد آن؛
7 ـ نمایش چهره اصیل دین در جهان امروز؛
8 ـ احیاى خودباورى و بیدارى اسلامى در جهان.
با توجه به نگاه رهبرى در تعامل دین و سیاست، باید گفت، فرهنگ سیاسى اسلامى ریشه در وحدت دین و سیاست دارد و هر گونه جدایى از دین آن را از هویت اصلى خود تهى نموده، بى اعتبار مى سازد. فرهنگ سیاسى ناشى از سکولاریزم، فرهنگى وارداتى، بیگانه و غیر اسلامى است. سکولاریزم با توجه به سیره انبیاء، امامان معصوم، اهداف دین اسلام و ماهیت آیات قرآن کریم، با روح اسلام در تضاد است.
آن فرهنگ سیاسى که اصالت را به قدرت، مادى گرایى و دنیا مى دهد، با نفى معنویت، انزواى دین، جدایى دین و اخلاق از سیاست و حکومت، حاکمیت طبقات سرمایه دار و فاسد و استعمار ملل دیگر را توجیه مى کند، از دموکراسى، حقوق بشر و انسان مدارى سخن مى گوید امّا در عمل خلاف آن رفتار مى کند، اسارت و عبودت انسان ها و نظام سلطه جهانى را توجیه و تأیید مى کند، چگونه مى تواند با روح اسلام سازگارى داشته باشد. آن فرهنگ سیاسى که عدالت در آن بى معناست و افسانه تلقى مى شود، نظام نابرابر اجتماعى و شکاف هاى عظیم ثروت و فقر را طبیعى مى داند. زن بازیچه هوس هاى سیاسى و اقتصادى اوست، بى بندوبارى و فساد اخلاقى را ترویج مى کند، نتیجه دموکراسى در کشورهاى اسلامى را چون به ضرر خود مى بیند (مانند آنچه در ایران، الجزایر و انتخابات مجلس ملى فلسطین با پیروزى حماس اتفاق افتاد) برنمى تابد، در مقابل خداوند خاضع و خاشع نیست، چگونه مى تواند از طرف مسلمانان مؤمن به خدا و ارزش هاى وحیانى پذیرفته شود؟!
فرهنگ سیاسى اسلامى در زمین دین ریشه دارد و فهم آن در منظر رهبر معظم انقلاب مشروط به درک این اساس و نظریه وحدت دین و سیاست است.

بسترهاى فرهنگ سیاسى در ایران

عوامل زمینه ساز و بسترهاى فرهنگ سیاسى در یک کشور متعددند، از یک جهت باورها، ارزش ها و هنجارهاى پذیرفته شده، سنت ها، آداب و رسوم دینى نقش آفرین صورت بندىِ فرهنگ سیاسى اند و از جهتى دیگر نظام سیاسى حاکم در گذشته و تاریخ سیاسى آن کشور، موفقیت ها، شکست ها و حتى موقعیت جغرافیاى سیاسى، موقعیت راهبردى و اقتصاد سیاسى و فرهنگ هاى تأثیرگذار خارجى و تهاجم فرهنگى بستر شکل گیرى فرهنگ سیاسى است.
رهبر معظم انقلاب در تعبیرى بیان مى کنند که فرهنگ ما ساخته شده تاریخ و مکتب و انقلاب ماست. بر این پایه سه عامل زمینه ساز فرهنگ سیاسى در ایران را به قرار زیر مى توانیم بیان کنیم:

الف ـ فرهنگ باستانى :

این فرهنگ ریشه در ایران باستان دارد و نمادهاى آن در سنت ایرانى تداوم یافته، برخى از آنها مانند نوروز و چهارشنبه سورى هنوز رواج دارد.

ب ـ فرهنگ اسلامى :

تأثیر این فرهنگ بر ایران کمى قبل از فتح ایران به دست مسلمانان شروع شده، پس از حاکمیت اسلام تا امروز استمرار یافته است. با این تفاوت که تا نزدیک به زمان صفویه گرایش این فرهنگ با مذهب اهل سنت و پس از آن شیعه دوازده امامى است.

ج ـ فرهنگ غربى :

از زمان انقلاب مشروطیت و همزمان با تحولات فرهنگى وسیع در اروپا با پیدایش مکاتب سیاسى چون لیبرالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم و فاشیسم، ایران نیز از فرهنگ لیبرال، سوسیال و مارکسیسم تأثیر پذیرفت و باورهاى این فرهنگ هاى سیاسى در لایه هایى از اقشار مردم ایران بویژه روشنفکران تأثیر گذاشت، در دوره پهلوى، رضاشاه تلاش گسترده اى با همکارى روشنفکران سکولار و انگلیسى ها جهت نهادینه کردن فرهنگ سیاسى باستانى و سکولار در ایران انجام داد، محمدرضا پهلوى نیز با کمک آمریکا و انگلیس تداوم بخش آن بود تا اینکه با ظهور امام خمینى (ره) دوباره مکتب و فرهنگ سیاسى اسلام احیا شد و در چالش با دو فرهنگ یادشده پیروزى را نصیب خود کرد، اینک در جامعه ما با پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1357، فرهنگ سیاسى غالب، فرهنگ سیاسى اسلام است. در واقع تاریخ ما حاکى از چالش بین سه فرهنگ ایرانى، اسلامى و غربى است. یک لایه زیرین فرهنگ باستانى که ضخامت چندانى ندارد با یک لایه نازک و سطحى از فرهنگ سیاسى غرب، لایه ضخیم و عمیق فرهنگ سیاسى اسلامى را در برگرفته اند. برخى از معاندان و مخالفان فرهنگ سیاسى اسلام نیز سعى در احیاى باورهاى فراموش شده باستانى از یک سو و ترویج ارزش ها و هنجارهاى فرهنگ سیاسى غرب براى مبارزه با فرهنگ سیاسى اسلام دارند، غافل از آنکه فرهنگ سیاسى اسلام چون خورشیدى همواره نورانیت و گرماى خود را بر این سرزمین بخشیده است و لایه هاى نازک ابرهاى سیاه باستانى و غربى نمى توانند مانع از تشعشع آن باشند.
حضرت آیت الله خامنه اى در یک نگاه جامع و گسترده، انواع فرهنگ هاى مؤثر در تاریخ گذشته ما تا امروز را مورد توجه قرار داده، با نقد و بررسى ابعاد آنها حقانیت فرهنگ سیاسى اسلام را اثبات مى کنند. با بهره گیرى از بیانات ایشان ذیلاً به آنها اشاره مى کنیم:

1 ـ فرهنگ شاهنشاهى :

این فرهنگ با نام هاى فرهنگ استبدادى، طاغوتى و سلطنت گرایى نیز در بیانات آمده است. رهبر انقلاب درباره تأثیر و بسترسازى این نوع فرهنگ مى فرماید:
حاکم مستبد در رأس جامعه، همه انسان ها را تبدیل به آدمکهاى مستبد مى کند، فرهنگ استبداد از بالا به پایین سرایت مى کند، همه مستبد مى شوند، همه بى اعتنا به آراء دیگران مى شوند، همه خودمحور، هوس گرا و هواى نفسانى گرا مى شوند. امّا حاکم باتقوا حاکم عادل، جامعه را با تقوا مى کند....
از نظر معظم له فرهنگ شاهنشاهى، فرهنگ اسارت و عبودیت انسان در برابر انسان است، فرهنگ تضعیف انسان ها، خاضع کردن و ذلیل کردن آنهاست فرهنگ نفاق، اختلاف، تفرقه و ناهمدلى مردم باهم است، بر خلاف فرهنگ انقلاب اسلامى که فرهنگ عبودیت خدا و آزادى و رستگارى، فرهنگ صمیمیت، وحدت، انسجام و مهربانى است.
ایشان با تعبیر این نکته که ما از منجلاب یک فرهنگ طاغوتى خارج شدیم، انحصارطلبى و قدرت گرایى را نیز دو ویژگى دیگر این نوع فرهنگ سیاسى برمى شمرند که در قرن هاى متمادى تاریخ گذشته وجود داشته است.
رهبر معظم انقلاب هشدار مى دهند که: این جور نباشد که ما فرهنگ طاغوتى گذشته آن چنان تحت تأثیرمان قرار داده باشد یا قرار بدهد که اگرچه به ظاهر و به نام به طرف معیارهاى اسلامى دعوت یا حرکت مى کنیم، در باطن یک حرکت نامحسوسى به طرف معیارهاى جاهلى و طاغوتى داشته باشیم!

2 ـ فرهنگ غربى :

از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى، فرهنگ غرب، فرهنگ برنامه ریزى براى فساد انسان است، فرهنگ دشمنى و بغض با ارزش ها، درخشندگى ها و فضیلت هاى انسانى است، فرهنگ خداوندان زور و زر و امپراتوران قدرت است، فرهنگ غفلت از یاد خدا و معنویت است، فرهنگ برهنگى، اختلاط و امتزاج بى قید و شرط زن و مرد است، از لیبرالیسم (آزادى خواهى)، تنها آزادى صاحبان سرمایه، کارتل ها و تراست ها را اراده مى کند، آزادى مطلق خودش را مى خواهد تا هر کار که بخواهد بکند.
فرهنگ غربى، فرهنگ سلطه است که ویژگى آن تهى بودن مفاهیم (مانند حقوق بشر، آزادى، مبارزه با تروریسم و...) از حقیقت و یا تفسیر آنها طبق خواست سلطه گران است. فرهنگ تمایزطلبى یا امتیازخواهى حاکمان نسبت به مردم است، فرهنگ پذیرش ظلم و ظالم، فرهنگ منیّت، تملّق و تعریف هاى دروغ براى نزدیک شدن به حاکم است.
از ویژگى هاى مهم فرهنگ سیاسى غرب، قدرت گرایى و به تعبیر بهتر، اصالت قدرت است. ایدئولوگ ها و تئوریسین هاى آمریکایى امروز صریحاً مى نویسند و مى گویند، حاکمیت بر دنیا حق ماست، رهبر انقلاب با نفى و طرد این نظر، آن را از دیدگاه اسلامى مردود مى دانند: چون قدرت سیاسى دارم، پس این حق را دارم، یعنى تفکر اصالت قدرت، در اسلام جایى ندارد.
ایشان در توضیح فرهنگ سیاسى امروز عالم یعنى قدرت گرایى مى گویند:
در دنیا اغلب بازى ها، بازى قدرت است. فرهنگ سیاسى امروز عالم، فرهنگ قدرت گرایى و قدرت طلبى است... حکومتها، با قدرت طلبى و براى قدرت طلبى، حزب بازى ها با قدرت طلبى و براى قدرت طلبى، شخصیت دادن ها براى مقاصد قدرت طلبانه است. علت هم این است که از ایمان به خدا، از خضوع در مقابل پروردگار عالم و شناختن قدر خدا خبرى نیست، و ما قدروا اللّه حق قدره.
از نگاه رهبر انقلاب، روح حاکم بر فرهنگ غرب، ماده پرستى و دنیاطلبى است. در محیط هاى اروپایى حتى مسئله حق رأى زنان زمانى مطرح شد که منافع کمپانى هاى اقتصادى ـ سیاسى نیازمند آن بود.
معظم له در انتقاد از غربیها که مسلمانان را متحجر و متعصب، کهنه پرست و واپس گرا مى نامند و منظورشان از اصول گرایى و بنیادگرایى همین است، مى گویند:
خودشان به این معنا متعصب و متحجّرند. آن جایى که پاى مسائل مهم براى دنیاى غرب پیش بیاید، از هیچ چیز نمى گذرند، حاضرند انسان هاى زیادى را فدا کنند براى آن چیزى که جزو ارکان و اصول فرهنگ غربى است.
رهبر انقلاب با تأکید بر پیشرفت هاى مادى تمدن غرب، ثروت ها، دانش ها و اختراعات، یادآور مى شوند با وجود این پیشرفت ها، غربیها به معناى انسانى کلمه سعادتمند نیستند، آرامش روحى و عدالت اجتماعى ندارند.
آنان در نظر از تساهل و تسامح سخن مى گویند، امّا در عمل سخت متعصب و متحجّرند، شعار آزادى فکر دارند، اما در عمل فرهنگ خود را بر دیگران تحمیل مى کنند.
کسب دانش مانند آنچه در بحث انرژى هسته اى مشاهده مى کنیم، آزاد نیست، دانش را مى خواهند در انحصار خود بگیرند.
شایان ذکر است که رهبر معظم انقلاب، چنان که قبلاً نیز گذشت چنین نیست که هیچ نکته مثبتى در فرهنگ غرب نبینند و هر نوع تعامل صحیح را رد کنند:
هیچ کس نمى تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است، نه، زیبایى هایى هم حتماً دارد... مجموعه اى است از خوبى ها و بدى ها و یک ملت عاقل، یک مجموعه عاقل و خردمند آن خوبیها را مى گیرد، به فرهنگ خودش اضافه مى کند، فرهنگ خودش را غنى مى کند و آن بدیها را رد مى کند.
به هر روى یکى از عوامل تأثیرگذار در فرهنگ سیاسى ایران، فرهنگ غربى است که فرهنگ اصیل ایرانى، بومى و اسلامى ما را دچار خدشه کرده است، آیت الله خامنه اى در این باره مى فرمایند:
بنابر این ضایع کردند ما را، یعنى من آن چیزى را که عامل اصلى و آن میکروب اساسى مى بینم براى انحطاط فرهنگى و ضیاع فرهنگى خودمان، که واقعاً ضایع کردند ما را از لحاظ فرهنگى... اولاً: گذشته ما را که عمده اش منبعث از اسلام و جوشیده از اسلام و تعالیم اسلام است آن را به فراموشى دادند و از یاد بردند و دوم اینکه ترتیبات غرب را و سبک غرب را با فرهنگ خود آنها، فرهنگ بومى شان، حتى فرهنگ بدوى... عیناً آوردند اینجا براى اینکه این را تزریق کنند.
ادامه دارد...

 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ پنج شنبه 88/12/6 با موضوع فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى نظر