منوی اصلی

صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو مطالب
عناوین مطالب وبلاگ
تعداد بازدیدها:


در باره من

کمیل سعیدی

 

آرشیو مطالب

بهمن 1388
اسفند1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389

آرشیو موضوعی

اخبار[7] . امام ورهبری[7] . انقلاب اسلامی[7] . اصطلاحات سیاسی[6] . اخبار صهیونیسم[4] . صهیونیسم[4] . خاطرات دفاع مقدس[2] . طنز سیاسی - اجتماعی[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى[2] . فرهنگ ، فرهنگ سیاسى ، مشارکت سیاسى . . نوسازی، فرضیات تئوریک نوسازی، ایستارهای سنتی، ایستارهای مدرن . صهونیسم . اصطلاحات سیاسی- تروریسم . اخبارصهیونیسم . اخلاق . انقلاب اسلامی -امام ورهبری . تحجر - تحجر حزبى و سیاسى - عوامل و نشانه هاى تحجر . تحجر ، تحجر حزبى و سیاسى ، عوامل و نشانه هاى تحجر و راه کارهاى م . خاطرات . صهیونیسم و بهائیت .

پیوندهـــــــــا

عاشق آسمونی
گاهِ رهایی
*پرواز روح*
TOWER SIAH POOSH
هه هه هه.....
مُهر بر لب زده
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
رشادت
کلبه حقیرانه من

فروشگاه اینترنتی ایران تجارت
هادی
تنهاترین زن

برو بچه های ارزشی
مذهب عشق
مذهب
.*عکس*.
رهروان حسینی ، فدائیان خمینی،پیروان خامنه ای
Ali 09357004336
اگر علم در ثریا باشد مردانی از فارس به آن دست می یابند(پیامبرص)
دریچه
آســــــمــونـــی بــاش
دنیای واقعی
برگی از دفتر زندگی


موعود پرواز نیلوفرعاشق
طلبه میلیونر
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
سوز و گداز
موج آزاد اندیشی اسلامی
هنوز
فاااااصله...
وبلاگ دزدی
درد ما جز به ظهورش مداوا نشود...









بزرگترین پایگاه دانلود

یا حسین
ایــ عزیـــــز ـــــــران
· قالب های مذهبی

امکانات


این سایت را صفحه خانگی خود کنید ! تماس با مدیر سایت ! اضافه کردن این سایت به علاقه مندیها ! لینک RSS

 


طراح قالب

امیرحسین مهدی پور


Powered By
BLOGFA.COM

پیرامون روشنفکری
جستاری پیرامون روشنفکری
 

چکیده

جریان روشنفکری در ایران با فراز و نشیب های فراوانی همراه بوده و هست. تقسیم های گوناگون و برش های متفاوتی که در این خصوص صورت پذیرفته نشانی از این امر است. روشنفکری آنگاه که با قید دینی ذکر می شود تعریف و کارکرد متمایزی می یابد. در این مقاله کوشش شده پس از تبیین و بررسی تعریف و نقش روشنفکر ویژگی روشنفکر دینی مورد دقت قرار گیرد.
علت رویکرد به روشنفکری و تاثیر روشنفکری بر روشنگری و جایگاه این پدیده در حوزه های علمیه پرسش دیگری است که در این پژوهش دنبال می شود.

مقدمه

روشنفکری ( در انگلیسی Intellectualism در فرانسه Intellectuelité و در زبان لاتین Intelligere ) به معنی تفکیک دو چیز از همدیگر است. به همین دلیل به عنوان روح انتقادگرا و ممیز شناخته می‌شود.
«انتلکتوئل» واژه ای است فرانسوی که دراصطلاح به معنای روشنفکر می باشد در فرهنگ فشرده سخن این گونه معنا شده : «آنکه در اندیشیدن وداوری وسنجش امور بر تعقل واندیشه های نو ومترقی و آزادی خواهانه تکیه می کند نه بر باورهای متعصبانه، ارتجاعی ومحافظه کارانه».
این واژه در ابتدا با اصطلاح «مُنَوَّر الفکر» وارد جامعه ما شد. بعد تبدیل به روشنفکر شد و در پایانبه روشنفکری و روشنفکر دینی تقسیم گردید. تغییر وتحولات این واژه دارای فلسفه وپیشینه ای است که با تاریخ تحولات ایران پیوندی عمیق یافته. نوع تعریف هایی که از اصطلاح روشنفکر صورت پذیرفته اشاره به نوع مطلق وبدون قید آن دارد. و با تعاریف فلاسفه غرب هماهنگ می باشد. اما روشنفکر دینی به فردی گفته می شود که علاوه بر آگاهی از منابع دین اسلام با منابع غربی هم آشنا باشد؛ مانند: جامعه شناسی دین وفلسفه دین. با نظر افکندن به معنای این واژه می بینبم که اساسا هیچ بار منفی ندارد بلکه دارای نقاط مثبت نیز می باشد. اما اینکه چرا گاهی برای تحقیر و تکفیر و گاهی برای تشویق و ترفیع به کار برده می شود. بحث دیگری است که نشان از برداشت ها وپیش فرضهای متفاوت از این اصطلاح دارد.

جریان روشنفکری

تعریف و کارکرد روشنفکر

تعریف و کارکرد وهدف روشنفکر از دیدگاه فیلسوفان و متفکران امر مشترکی نیست و هر کدام دیدگاه خاص خود را دارند. «بطور کلی با ارائه سنتزی از تمام تعریفات متعارض در رابطه با روشنفکری می توان آن را چنین بیان داشت. روشنفکر از طبقه تحصیل کردگانی در جامعه است که با دغدغه های انسانی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی و سیاسی اقدام به موضع گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه خویش و جامعه جهانی می کنند.» 1
میشل فوکو می گوید: «واژه ی روشنفکر به نظرم غریب می آید. من هرگز با هیچ روشنفکری برخورد نکرده ام.کسانی را دیده ام که رمان می نویسند. افراد دیگری که بیماران را مداوا می کنند.گروهی که در زمینه اقتصاد مطالعه می کنند و گروه دیگری که موسیقی الکترونیک می سازند.کسانی که تدریس می کنند، کسانی که نقاشی می کنند و کسانی که درست نفهمیدم که اصلا کاری می کنند یا نه. اما روشنفکر هرگز.
در عوض آدم های بسیاری را دیده ام که از روشنفکر صحبت می کنند. و من از فرط گوش دادن به آنها، تصوری از آنچه این جانور می تواند باشد برای خود ساخته ام. کار دشواری نیست، روشنفکر کسی است که مجرم وگنهکار است. تقریبا گناه همه چیز به گردن اوست، گناه صحبت کردن، سکوت کردن، هیچ کاری نکردن، دخالت کردن در همه چیز و... خلاصه روشنفکر موضوعی است برای قضاوت، حکم ، محکومیت، طرد و... من ندیده ام که روشنفکران بیش از اندازه صحبت کنند چون برای من روشنفکر وجود ندارد. اما دیده ام که صحبت در مورد روشنفکران بسیار فراگیر البته نه چندان اطمینان بخش است. »2

نقش روشنفکر

«یکى از مسائل مهم در باب رهبرى و امامت، مخصوصاً به مفهوم اسلامى امامت، این است که وظیفه به اصطلاح روشنفکر چیست؟ آیا وظیفه روشنفکر و مسئولیت روشنفکر فقط منعکس کردن ناهمواریها و ناهنجاریها و بیدار کردن شعور طبقات استثمارشده و وارد کردن تضاد واقعى طبقاتى در وجدان طبقات محروم و توده است و دیگر جامعه خود به خود و دیالکتیکى وار حرکت مى‏کند؟ یا نه، جامعه بیش از هر چیز نیاز به رهبرى و هدایت و امامت دارد. لازمه جبرى تضادها تکامل نیست. تکامل بدون هدایت و پیشوایى و رهنمایى و رهبرى غیر میسر است. مسئولیت روشنفکر به‏طور خلاصه انتقال ناهنجاریهاى درون جامعه به احساس و خودآگاهى مردم آن جامعه است. دیگر جامعه خود حرکتش را انجام خواهد داد.»3
میشل فوکو معتقد است: «نقش روشنفکر این نیست که به دیگران بگوید چه بکند. روشنفکر به چه حقی می تواند چنین کند؟ و به یاد آورید تمام آن پیشگویی ها، نویدها، حکم ها و برنامه هایی که روشنفکران در دو سده ی گذشته بیان کردند و اکنون اثرها و نتیجه های شان را می بینیم. کار روشنفکر این نیست که اراده سیاسی دیگران را شکل دهد؛ کار روشنفکر این است که از رهگذر تحلیل هایی که در عرصه های خاص خود انجام می دهد، امور بدیهی و مسلم را از نو مورد پرسش و مطالعه قرار دهد، عادت ها و شیوه های عمل و اندیشیدن را متزلزل کند، آشنایی های پذیرفته شده را بزداید، قاعده ها و نهادها را از نو ارزیابی کند، و بر مبنای همین دوباره مسئله کردن (که در آن روشنفکر حرفه ی خاص روشنفکری اش را ایفا می کند) در شکل گیری اراده سیاسی (که در آن می بایست نقش شهروندی اش را ایفا کند) شرکت کند.» 4

علّت رویکرد به روشنفکری

در قرون وسطا کلیسا زمام امور را به دست داشت. رهبران کلیسا با وجودی که فقر و تبعیض و نابسامانی جامعه را می دیدند، هیچ گونه تغییری را نمی پذیرفتند، چون خودشان در به وجود آمدن این شرایط بی تقصیر نبودند. آنان از طرف دیگر خود را رهبر فکری مردم می دانستند و اجازه تفکر دیگری غیر از آنچه می اندیشیدند به کسی نمی دادند، و دانشمندانی که خلاف افکار کلیسا می اندیشیدند را با تیغ تهمت و دشنه دشنام می راندند. البته برخی از آنان را هم اعدام کردند. بدیهی است که چنین فشارهایی بر جامعه بشری نظیر فشردن فنر است که پس از مدتی گنجایشش به سر می رسد و از زیر فشار خود را رها می کند.
استبداد دینی صاعقه ای است که حرث و نسل را به آتش می کشد. مملکت را عقیم می سازد. رمق از جسم و جان مردم می گیرد. توان اندیشیدن و فکر کردن برای کسی باقی نمی گذارد. مردم را به بازار ریا می کشاند که در چنین استبداد بازاری، ریا کاران را صاحب مال و منال و جاه و جلال می سازد. استبداد بازار تملق و چاپلوسی را رایج و مکتب حق و حقیقت را کاسد می نماید. و از طرف دیگر متملقین، حقوق حقداران را به خود اختصاص داده از کلیه امتیازات بهره می گیرند و اعمال خود را سکه رایج زمان می سازند که به وسیله اعمال نا بخردانه خود جامعه را به سقوط و هبوط می کشانند. روشنفکران جامعه غرب در عصر قرون وسطا، وقتی شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه خود را چنین دیدند. نتوانستند ساکت بنشینند. این عامل بستر تولد جریان روشنفکری در مغرب زمین بود.
ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه گوشه ای از روحیات مردم آن زمان را اینگونه توصیف می کند: «مردم یونان و روم در همان حال که جویای لذت بودند زاهد و ریاضت کش نیز بودند؛ اگر عقل را مخالف شهوت می یافتند به آسانی به بند خرد گردن می نهادند و با آنکه بر ادعاهای عقل لبخند می زدند از آن پیروی می کردند. اما نیروی مرموز عرفانی که همواره سر و کارش با امیدها و آرزوهای انسانی است از شرق به یونان تاخت و آن شاخ ناتوان عقل را که در آنجا تازه ریشه دوانده بود از بیخ برکند؛ وحی و الهام به تسلی رنج دیدگان آمد و با ویرانی یونان و تنگدستی یونانیان، خرد نیز از آنجا رخت بر بست و ایمان (که هرگز نمی میرد) فاتحه دنیای عقلانی قدیم را خواند. دیگر با کلام معجز، نظام خداوندی عقل ارزشی نداشت و هرچه آیات آسمانی ناممکن تر می نمود ایمان به آن افتخاری بیشتر داشت. شعار میلیونها برده این شد که «چون محال است باور می کنیم» پانزده قرن تمام مایه سنجش حقیقت عقل و حس نبود بلکه محفل روحانیان و کتب آسمانی بود.» 5
به ‏طور کلى همیشه حرکتها از اندیشه محض و به اصطلاح روشنفکرى برنخواسته است، بلکه از یک احساس و تمایل و عاطفه و عصبیت برخاسته است چیزى که هست، گاهى احساس نژادى، گاهى احساس سیادت و آقایى و گاهى احساس دیگر بسترساز این جریان فکری بود. تقابل بین کلیسا و جریان روشنفکری نیز عامل مهم دیگری در رشد این جریان فکری می باشد. استاد مطهری در پاره ی از نوشته های خود این تقابل را اینگونه تبیین می نمایند: «نسل جوان کشیشها و روحانیون طالب بازگشت کلیسا به رسالت اولیه مسیح هستند. آنها مى‏گویند: مسیح یک انقلابى بود که با رنجهاى انسانها و بى نواییهاى آنان همدردى مى‏کرد، مسیح با ظلم و بیداد مخالف بود. بنابراین کلیسا باید پس از قرنها خاموشى و سکوت به این روحیه انقلابى و مبارزه جویى با ظلم انسانها علیه انسانها بازگردد، راه خود را از راه افراد و سازمانهایى که فقر و جهل و بیمارى را بر انسانها تحمیل مى‏کنند جدا کند و در کنار انسانهاى فقیر و دردمند قرار گیرد. به عقیده آنان کلیسا قرنهاى طولانى است که از رسالت اصلى عیساى مسیح بدور افتاده است و به همین جهت روشنفکران و کسانى را که به ریشه دردها و رنجهاى بشرى وقوف کامل دارند و مى‏دانند که بدبختى انسانها معلول آزمندى و حرص انسانهاست از خود دور ساخته است، زیرا کلیساى کاتولیک در دامن سیل خروشانى از ظلم و بیداد و فقر و جهل در طى قرون، انسانها را به محبت و سازش و گذشت و بردبارى دعوت مى‏کند.» 6

روشنفکری درحوزه های علمیه ایران

«در گذشته نیز علماى روشنفکر به مقتضیات عصر و زمان و احتیاجات نسل جدیدِ آن وقت توجه داشتند و لزوم به کار بردن وسیله جدید و منطق نو براى هدایت مردم را احساس مى‏کردند. در فقه ما نمونه‏ها از مسائل جدید مى‏بینیم که در دوره‏هاى مختلف پیدا شده است. »7
استاد محمد حکیمی معتقد است: از مجموع نشریه ها و کتاب ها و مطالعات اجمالی در این زمینه می توانم بگویم روشنفکری اصولی و عالمانه اندک است، بیشتر ادعایی و ظاهری است. بی تردید روشنفکری اگر بر مبنای درست و عالمانه نباشد، به جایی راهبر نیست. نمی گوییم روشنفکری عالمانه وجود ندارد، ولی آن را در حوزه ها اندک می بینم، و در افرادی معدود8.
«وجود امام خمینی، رحمة الله علیه، و پیش از ایشان مرحوم آیت الله بروجردی، ، رحمة الله علیه، در روشن اندیشی حوزه قم خیلی موثر بودند. در دهه سی، اولین نشریه اسلامی، که به قلم روز منتشر شد، در حوزه قم بود: مجلّه مکتب اسلام و مکتب تشیع، ولی در حوزه مشهد و جاهای دیگر چنین حرکتی نبود.
در آن زمان جوّ حوزه مشهد در دست مرحوم حاج میرزا احمد کفایی بود و نمی گذاشتند مسائل روشنفکری در حوزه باشد. مثلاً مرحوم استاد محمد تقی شریعتی می خواست در حوزه درس های جدیدی بر گزار کند، ولی متأسفانه نگذاشتند و بدین گونه هر نو اندیشی دیگری را رد نطفه خفه می کردند. اگر اینکارها شده بود و نواندیشی و نو گرایی و مبانی علمی آن، آن زمانها در حوزه نشر شده بود، این رکود در حوزه مشهد مشاهده نمی شود، یقینا حوزه مشهد هم، با وجود استعدادهای بسیاری که داشته و دارد، وضع متفاوتی پیدا می کرد.» 9

تأثیر روشنفکری بر جریان روشنگری در مغرب زمین

روشنفکری جریانی است که اختصاص به نخبگان جامعه دارد. و در غرب تأثیرات گسترده ی بر روشنگری داشته، 10 که یک جریان توده ای و فراگیر است. اگر روشنگری همواره به تاکید بیش از حد بر خرد مجرد و غفلت از تخیل متهم شده است، نتیجه زحمات روشنفکران است.
متفکران شاخص جریان روشنگری فلسفه لاک را کتاب مقدس فلسفی خود می دانند. لاک وقت زیادی را صرف شناخت مرزهای خرد می کند و می نویسد: «برای در یانورد سود بسیار دارد که درازای ریسمان خود را بداند، هرچند نتواند تمامی ژرفای اقیانوس را با آن اندازه گیری کند. این نیکوست که او بداند که این ریسمان به آن اندازه درازی دارد که در جاهایی که برای هدایت کشتی او ضرور است، به ته آب می رسد، و به او اخطار می کند که از جاهای کم ژرفا که می تواند او را نابود سازد، دوری کند. کار ما در اینجا دانستن همه چیز نیست، بلکه دانستن آن چیزهایی است که به رفتار ما مربوط می شود. اگر ما بتوانیم آن میدانهایی را دریابیم که انسان در این جهان در آن حالت قرار گرفته، بتواند و باید عقاید و کنشهای خود را با آن میزانها به قاعده در آورد، دیگر نباید از این ناراحت باشیم که چرا پاره ای چیزهای دیگر از دانش ما می گریزد.»11 (کتاب 1، بخش 1، بند6).
این قسمت از کتاب لاک نشانی از کوشش های فراوان و باریک بینی های ارزشمند، پیرامون خرد و قدرت اندیشه می باشد.
روشنفکر نسبت به مسائل جامعه خودی و جامعه جهانی و نیز نسبت به آرمانها و بایسته ها احساس مسئولیت و تعهد می کند. 12در بین آثار روشنفکران غربی شاهد مطالعاتی پیرامون جامعه و مسایل اجتماعی می باشیم. به عنوان نمونه پوپر 13«جامعه باز و دشمنان آن» را می نویسد. همچنین در سال 1690 رساله ای دربارة حکومت مدنی تصنیف لاک منتشر شد14. او در رسالة اول به نظریه حق الهی پادشاهان که سررابرت فیلمر پیش کشیده بود تاخت، و در رسالة دوم نظریه سیاسی خویش را پرورید. لاک در پیشگفتار دو رساله می گوید که انگیزه نوشتنش آن است که حقانیت انقلاب 1688 را به ثبوت برساند. آنچه لاک در تقریر نظریه سیاسیش گفته است تا به امروز یکی از مهمترین گفتارها در تاریخ آزاداندیشی به شمار می آید. درست به همان گونه که جستار تا بدین روز در زمره ارجمند ترین تصانیف در تاریخ تجربه باوری جای دارد. 15

روشنفکری دینی

ویژگی رو شنفکری دینی

همان گونه که مطالعه یک کتاب می تواند نوع نگاه خواننده را تغییر دهد، مطالعه آثار متعدد از نویسندگان گوناگون در یک رشته نیز می تواند زاویه دید فرد را در سطح عمیق تری دچار تحول کند. در نظر بگیرید فردی قسمت زیادی از عمر خود را صرف مطالعه یک زمینه تخصصی نماید، که درآن عرصه تحقیقات گسترده ای صورت پذیرفته باشد، در این صورت ثمره زحمات فرد عینکی است که با آن موضوعات ومسائل آن علم را می کاود. وبا بالا و پایین کردن آن اظهار نظر می کند.
فقیه و مفسّر و عارف و متکلم هر کدام عینکی مخصوص برای خود دارند. و با وجودی که همه آنها نوع نگاهشان را از دین گرفته اند، اما گاهی دیدگاه آنها از همدیگر به شدت فاصله می گیرد. و هر کدام به رهی رهسپار می شوند. بدیهی است که این امر نشان از گستردگی و جامعیت دین دارد.
شهید مطهری معتقد است: «یک عالم سبکش سبک استدلالی و قیاسی است، یعنی در همه مسائل از منطق ارسطوئی پیروی می‏کند. اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را می‏خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد، اگر فقه را هم به او بدهی‏ می‏خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بکند، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم‏ در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به کار می‏برد، سبکش‏ این گونه است. یکی دیگر سبکش سبک تجربی است، مثل بسیاری از علمای‏ جدید. می‏گویند فرق سبک ابوریحان بیرونی و سبک بوعلی سینا این است که‏ سبک بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبک ابوریحان بیرونی بیشتر حسی و تجربی بوده است، با اینکه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند .
یک نفر سبکش عقلی است دیگری سبکش نقلی است. بعضی اصلا سبک عقلی هیچ‏ندارند، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است، غیر از منقولات‏ دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند. مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد بنویسد می‏خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تکیه اش روی منقولات‏ است خیلی اهمیت هم نمی‏دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در کتابهایش همه را جمع می‏کند. اگر می‏خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به‏ منقولات استناد می‏کند. یکی سبکش منقول است یکی سبکش معقول است، یکی‏ سبکش حسی است، یکی سبکش استدلالی است، یکی سبکش مثلا به قول‏ امروزیها دیالکتیکی است یعنی اشیاء را در جریان و حرکت می‏بیند، یکی سبکش استاتیک است یعنی اصلا حرکت را در نظام عالم دخالت نمی‏دهد. چندین سبک وجود دارد.
فلاسفه یک سبک مخصوص به خود دارند، ریاضت کش ها یک سبک مخصوص به خود دارند. پیغمبران به طور کلی یک سبک مخصوص به خود دارند.» 16
روشنفکر دینی نیز از این قاعده مستثنا نیست. او چون با منابع گوناگونی سر و کار دارد، می توان گفت نوع نگاهش منحصر در دین نمی باشد و از افقی دیگر می کاود و نتیجه گیری می کند. گاهی ممکن است به نظری برسد که با محصول دیدگاههای درون دین تفاوت دارد. در اینجا این پرسش طرح می شود آیا نوع نگاه روشنفکر به دین و قضایا و مولفه های که می سازد با دین ناسازگار است؟ پاسخ این پرسش نیاز به مقدمه ی دارد تا تبیین شود.
مهمترین رمز ماندگاری ادیان توحیدی انعطاف پذیری آنهاست. دقت در تورات و انجیل نشان می دهد، بسیاری ازمفاهیم از طریق کنایه و تمثیل بیان شده و این امر بستر مناسبی را برای برداشت های گوناگون فراهم می کند. قرآن نیز که اساس و رکن مکتب اسلام است این ویژگی را دارد که احتمال های گوناگون را برتابد. بدیهی است که احتمال های خلاف عقل و ضروری دین را نمی توان به دین نسبت داد. اما با نگاه های گوناگون برداشت های صحیح ومتفاوتی به دست می آید که هر کدام راهی را می گشاید و عده ای را به خود جذب می کند. روشنفکر دینی با مطالعه آثار گوناگون در ذهن خویش دنیای را می آفریند و با همان دنیا وارد حوزه دین می شود. و طبیعی است که برداشت های گوناگون می کند. اگر برداشت های او مخالف عقل ومسلّمات دین نباشد پذیرش آن احتمال نه تنها اشکالی ندارد، بلکه خدمت بزرگی به جامعه دینداران است. و بستر پویایی و شکوفایی دین فراهم می شود.
طرح پرسش از جانب روشنفکر دینی و یا روشنفکر و یا هرکس دیگری که می نشیند و پرسشی به مجموعه پرسش های اعتقادی و فکری می افزاید، خدمت به دین است . از این طریق ذهن ها به تکاپو می افتد. وگوهرهای نابی یافت می شود. حال اگر کسی قدرت پاسخگویی به پرسش های او را ندارد حق ندارد به جای ملامت خویش به تکفیر دیگران بپردازد. هر نظریه جدید و نوینی می بایست در بوته تفکر تحلیل شود تا عناصر ناخالصش هویدا گردد.
در اینجا ممکن است، گفته شود که افرادی با نیت های پلید به جهت ضربه به آرمان ها واندیشه های اسلامی می نویسند ونظر می دهند، با اینان چه باید کرد؟ در اینجا دو نکته اهمیت دارد اول اینکه ما از کجا می توانیم به نیت افراد که امری درونی است پی ببریم و بگوییم که تو نفاق پیشه ای و قصد انحراف داری. دوم اینکه به فرض هم که چنین باشد ما این تهدید را تبدیل به فرصت می کنیم. به نظریه او بها میدهیم. بدون غرض می اندیشیم و قدرت های بالقوه دین را کشف می کنیم.

نقش روشنفکری دینی در آینده معنوی بشر

بدیهی است که جریان روشنفکری دینی، نقش تأثیرگذاری در سوق دادن انسانها به سوی دین دارد. شناخت و بررسی چنین قابلیتی در زمان کنونی از این جهت اهمیت دارد که منحنی رشد فرهنگی جامعه رشد چشم گیری داشته است. از نشانه های این رشد افزایش تعداد دانش آموختگان دانشگاه ها و گسترش میزان مطالعات دینی است.
روشنفکری دینی ،دین را عقلانی معرفی می کند و با به نمایش گذاشتن پاره ای از گزاره های دینی در یک سیستم عقلانی مانع از پذیرش تعبدی دین می شود. جریان روشنفکری دینی می تواند در دینداری و معنویت قشر فربه ای از جامعه ما نقش کلیدی داشته باشد. چون در عصری زیست می کنیم که پذیرش تعبدی دین منحصر به مؤمنانی است که از پیچیدگی های امور ایدئولوژیک بی اطلاع اند.
روشنفکری دینی جریانی است که علاوه بر تسلّط به آموزه های دینی، منابع برون دینی را می شناسد و در واقع با نگاهی که از بیرون دین گرفته و تلفیق آن با اندیشه های درون دین، دین را از منظری دیگر می کاود. طبیعی است که در چنین پروسه ای محصولی که به بار می نشیند برای کسانی که با رویکرد نوینی دین را جستجو می کنند دل انگیز خواهد بود؛ به عنوان نمونه نسل جوان و تحصیل کرده امروز به سادگی هر گزاره ای را نمی پذیرد و با حربة تکفیر مسئولیت هر حکمی را بر دوش نمی کشد. او می کوشد با تعقل و اندیشه خویش بفهمد و بپذیرد. و از آنجا که برخی مسلک های کلامی و استدلال های عقلانی را سنتی می پندارد برای تبیین مبانی فکری نیاز به مکانیسم دیگری داریم.
با تبیین قابلیت های جریان روشنفکری دینی از یک طرف و نیاز و جایگاه آن در بین آگاهان جامعه از طرف دیگر،تاثیرات اعتقادی و عملی آن مشخص می شود.

نتیجه گیری

عامل تولید جریان روشنفکری فشارهای سیاسی و فرهنگی است. زادگاه این جریان در مغرب زمین می باشد. روشنفکری تاریخ پرفراز و نشیبی دارد و هم چون نوزادی که آرام آرام رشد می کند و به مرحله بلوغ می رسد، کوشیده بالغ شود و نواقصش را برطرف کند.
پدیده روشنفکری همان گونه که متأثر از پدیده های دیگر است، بر پدیده های دیگر نیز اثر می گذارد؛ به عنوان نمونه این جریان توانسته مطالعات دینی، که سالیان زیادی از ثابت بودن روش آن می گذرد، را تحت تاثیر قرار دهد و با پیشنهاد زاویه دید تازه ای، امکان دستیابی به محصولات جدید را فراهم کند.
این پدیده با گسترش و شیوعش مرزهای جغرافیای را درنوردید و وارد ایران شد. در ایران روشنفکران رشد کردند و نظریه های جدیدی را طرح کردند. بهترین شیوه رویارویی با این تفکر این است که از ان نهراسیم و بکوشیم عناصر مطلوب آن را جداکنیم و مرد بهره برداری قرار دهیم.
منابع :
1- پی واینر، فیلیپ: فرهنگ تاریخ اندیشه ها، ترجمة گروه مترجمان، چاپ اول، تهران، انتشارات سعاد، 1385، ج2.
2- حکیمی، محمد: مجله حوزه، ش144-143،آذر،دی،بهمن و اسفند1386.
3- خرمشاد،محمدباقر:روشنفکری و روشنفکری دینی ایران در سمت حرکت ، فصلنامه سیاسی- اجتماعی رهیافت های سیاسی و بین المللی، ش4، بهار و تابستان 82..
4- فوکو، میشل، ایران :روح یک جهان بی روح، ترجمة نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، چاپ ششم، تهران، نشرنی،1387.
5- کاپلستون، فردریک: تاریخ فلسفه، ترجمة امیرجلال الدین اعلم، چاپ سوم، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی و انتشارات سروش، 1375، ج5 .
6- مطهری،مرتضی: سیره نبوی، چاپ چهل و هفتم، تهران، انتشارات صدر، 1387.
7- مطهری ،مرتضی ،یادداشتهای استادمطهری، تهران، انتشارات صدرا، میدلاین.
8- ویلیام جیمز، دورانت: لذات فلسفه، مترجم عباس زریاب خویی، چاپ نوزدهم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،1386.

پی نوشت ها:

1 - محمدباقر خرمشاد، روشنفکری و روشنفکری دینی ایران در سمت حرکت ، فصلنامه سیاسی- اجتماعی رهیافت های سیاسی و بین المللی، ش4، بهار و تابستان 82، ص 124-123.
2 - میشل فوکو، ایران :روح یک جهان بی روح، ترجمة نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، چاپ ششم، تهران، نشرنی، 1387، ص74.
3 - مرتضی مطهری، یادداشتهای استادمطهری، تهران،انتشارات صدرا، میدلاین، ج9،ص166.
4- ایران: روح یک جهان بی روح، ص210.
5- ویل دورانت،لذات فلسفه،مترجم عباس زریاب خویی،چاپ نوزدهم،تهران،انتشارات علمی و فرهنگی،1386،ص34.
6- یادداشتهای استاد مطهری، ‏ج2، ص60 .
7- پیشین،ج2،ص307.
8 - محمد حکیمی، مجله حوزه، ش144-143، آذر، دی، بهمن و اسفند 1386، ص27.
9- پیشین.
10 - روشنگری جریان وجنبشی فکری وفلسفی در اروپای قرت هجدهم که به کارگیری علم و عقل برای بازبینی آموزه های دینی و سنت های پذیرفته شده پیشین را شرط لازم وضروری برای پیشرفت و ترقی بشر می داند.فرهنگ فشرده سخن ،ج1،ص1165.
11- فیلیپ پی واینر، فرهنگ تاریخ اندیشه ها، ترجمه گروه مترجمان، چاپ اول، تهران، انتشارات سعاد، 1385، ج2، ص 1412.
12- روشنفکری و روشنفکری دینی ایران در سمت حرکت، ص 124 .
13- کارل رایموند پوپر(1902-1994)،فیلسوف و اندیشه گر اتریشی است. کتاب جامعه باز و دشمنان آن توسط امیر جلال الدین اعلم به چاپ رسیده است.
14 - جان لاک(1632-1638)،از فیلسوفان انگلیسی است. تصنیف اصلی اوجستار درباره فهم آدمی است.
15- فردریک کاپلستون ،تاریخ فلسفه،ترجمه امیرجلال الدین اعلم،چاپ سوم،تهران،شرکت انتشارات علمی فرهنگی و انتشارات سروش،1375،ج5،ص83و85.
16- استاد مرتضی مطهری، سیره بنوی،چاپ چهل و هفتم ،تهران، انتشارات صدرا،1387،ص47و48.


 نوشته شده توسط کمیل سعیدی در تاریخ شنبه 88/12/8 با موضوع نظر